مشخصات کتاب ادب حضور اسرار اربعین موسوی
نام : |
کتاب ادب حضور اسرار اربعین موسوی |
آداب و مراقبات ماه ذی قعده و دهه اول ذی حجه |
مولف ، نویسنده : |
استاد محمد تقی فیاض بخش |
انتشارات، نشر : |
فردافر |
تعداد صفحات / سایز و مدل : |
108 / جیبی شومیز |
شابک : |
9786009647347 |
قیمت پشت جلد : |
33,000 تومان |
|
ماه ذیقعدة الحرام از یک سو آغاز ماه های حرام و از سوی دیگر، شروع اربعین حضرت موسی(ع) در کوه طور برای درک لقاء الهی است.
ادب حضور در اربعین موسوی
ماه ذیقعدة الحرام از یک سو آغاز ماه های حرام و از سوی دیگر، شروع اربعین حضرت موسی(ع) در کوه طور برای درک لقاء الهی است. این دو جهت باعث شده که این ماه حائز شرافت های منحصر بفردی شود و بین ایام سال به «اربعین موسوی» معروف گردد. از همین رو بزرگان ما معمولاً اربعینیات خود را در این دوران آغاز می کردند. در این مقاله به اختصار به برخی نکات که بزرگان اخلاق در این رابطه فرموده اند اشاره نماییم.
لازم به ذکر است جزوه حاضر نسبت به جزوه سال گذشته (1394) ویرایش مجدد شده و همچنین بیانات علما و اهل معرفت در آن گنجانده شده است.
نقش اربعینیّات در مراتب سلوک : مرحوم آیت الله بحرالعلوم(ره) در آغاز رساله ی سیر و سلوکی که منسوب به ایشان است، فصل مستقلی را به خاصیت عدد چهل و تأثیر آن در منازل سلوک اختصاص داده اند. ماحصل بیان ایشان آنست که: اولاً نفس انسانی حقیقتی ذومراتب است که انزل مراتب آن مرتبه ی حیوانی و حتی نباتی است که تدبیر امور حیوانی و نباتی بدن را می کند. اما مراتب نفس تا عالی ترین مدارج کمال وجودی و ارزشی سیر می کند که عبارت از مقام خلیفةاللّهی و استقرار تحت مقام تام ولایت الهی است. این سیر بنا بر اعتبارات مختلف، تقسیمات گوناگونی دارد؛ چنان که در فرهنگ قرآن، به مرتبه ی مُلک و ملکوت و در کتب عقلی به سه مقام عالم ماده، مثال و عقل تقسیم شده، همچنین در السنه ی عرفا این مراتب به چهار حضرت تقسیم شده است که از عالم دنیا آغاز می شود، سپس عالم مثال و بعد عالم عقل و به اسماء کلیه ختم می گردد. مهم آن است که در این میان، انسان کامل، جامع همه ی این مراتب است.بدین ترتیب انسان در عالم، «کون جامع» ی است که قابلیّت در نوردیدن همه ی مراتب عالم را دارد و لذا او را عالم پنجمی نامیدند که جامع همه ی عوالم چهارگانه ی دیگر است . به این ترتیب، عوالم خلقت به پنج مقام تقسیم شده است و هریک از موجودات مُلکی و ملکوتی در مرتبه ای از مراتب عالم قرار دارند و مقام انسان، «حضرت کون جامع» است. مجموعه ی این مراتب را «حضرات خمس» گفته اند و انسان سالک با طیّ منازل چهارگانه، مراتب جامعیّت خود را به منصه ی ظهور می گذارد.[1] اما هر یک از منازل سلوک، خود دارای منازل بی شماری است که بنا بر میزان استعداد سالک، تعداد آن مختلف است. از همین رو، در کتب اخلاقی عبور از هر منزل منوط به طی اربعینی شده، تا کمالاتی را که سالک در آن مرتبه کسب کرده، از «حال» به «مقام» و «ملکه» برسد و با عبور از آن مقام از نفس زائل نگردد. به این ترتیب «اربعینیّات» در اخلاق عملی شکل گرفت؛ یعنی «مداومت بر ذکری و حفاظت از مراقبه ای».
- سحرگه رهروى در سرزمینى همى گفت این مُعَمّا با قرینى
- که اى صوفى! شراب آنگه شود صاف که در شیشه بماند اربعینى[2]
بنابراین، نفس در طی مدارج سلوک می باید از اسفل سافلین تا به اعلی علیین منازل نفس را در اربعینیات طی کند. و تا برای سالک اطمینان از حصول آثار در منزل قبلی پیدا نشده، نباید وارد منزل جدید گردد؛ زیرا ممکن است جنود شیطانی در خفایای منزل قبلی باقی باشند و در موقعیت مناسب ناگاه بر سالک بتازند و کار او را یکسره کنند. چنان که خداوند درباره ی شیطان و جنود او می فرماید: «إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ»[3]؛ یعنی شیطان و یارانش دائما در کمین سالکین راه توحیدند و آنان را از جایی رصد می کنند که هرگز توجه ندارند. لذا مکائد شیطان نسبت به افراد گوناگون مختلف است؛ یکی در مقابل شهوت ضعیف است و دیگری در مقابل مال و سومی عصبانیت، و لذا شیطان هر کسی را از راه خود اغوا می کند. و راز و رمز سقوط بسیاری از معاریف سالکان که به حسب ظاهر به جایی هم رسیده بودند در همین نکته ی لطیف است و نقش راهنما در سلوک اخلاقی در این ظرایف روشن می گردد.[4]
علامه طباطبایی(ره) در این باره می فرماید: «باید دانست که سالک باید متوجّه باشد که در جنگ انفسی به طور کامل از عهده ی جنود شیطان برآید و آثار نفسانیّه ی خود را به کلّی قطع کند و اصول آنها را از زوایای مخفیّه ی خانه ی دل برکند؛ چه اگر ذرّه ای از حبّ مال و جاه و منصب و کبر و شخصیّت طلبی و خویشتن دوستی در او باقی باشد، هرگز به کمال نخواهد رسید. لهذا بسیار دیده شده است که کثیری از کمّلین پس از سالها ریاضت و مجاهده به کمالات نرسیده و در جنگ انفسی شکست خورده اند. و علّت آن اینست که ریشه ی بعضی از صفات هنوز در خانه ی دلشان باقی بوده، لیکن پنداشته اند که آن ریشه به کلّی از بین رفته است؛ لذا در مواقع امتحان الهی و در مظانّ بروز نفس و جلوه ی آثارش، آن ریشه ها ناگهان جوانه داده و نموّ نموده و کار سالک را ساخته اند. توفیق غلبه بر نفس و جنود آن منوط به دستگیری و عنایات خاصّه ی حضرت ربّ الأرباب است؛ چه طیّ این مرحله بدون توفیق و دستگیری خاصّ او صورت نبندد. گویند: روزی مرحوم سیّد بحرالعلوم -رضوان اللّه علیه- را شاگردانش خندان و متبسّم یافتند، سبب پرسیدند، در پاسخ فرمود: پس از بیست و پنج سال مجاهده، اکنون که در خود نگریستم، دیدم دیگر اعمالم ریائی نیست و توانسته ام به رفع آن موفّق گردم. فتأمّل جیّدا!»[5]
- به من فرمود پیر راه بینى مسیح آسا دمى خلوت گزینى
- که از جهل چهل سالت رهاند اگر با دل نشینى، اربعینى[6]
یکى از شاگردان سید علی آقای قاضی(ره) نقل می نمود: «وقتى از تهران به قصد زیارت عتبات و ملاقات استاد مشرّف شدم، در ابتداى ورودم [به خدمت استاد]، ایشان بالبداهة شروع به خواندن این رباعى نمود:
- اى دل تو مگو که بعد هفتاد و دو سال قربانى دوست گشتن امرى است محال
- آن کلمه که اوّلش حلال است و حرام[7] یک چلّه بگوى تا محال آید حال»[8]
اربعین موسوی : خداوند درباره ی اربعین موسوی یک بار به اجمال می فرماید: «وَ إِذْ واعَدْنا مُوسَى أَرْبَعینَ لَیْلَةً»[9]. و بعد تفصیل این بیان شریف را در سوره ی اعراف می فرماید که: وعده ی الهی به حضرت موسی(ع) در ابتدا سی شب بود، بنا بر مواعده ی الهی بر میقات شد و حضرتش بعد از طی ابتلائات فراوان و نجات از فرعونیان، برای رسیدن به مقام لقاء و انس خاص با خداوند، سی شب در کوه طور به مناجات و نماز و عبادت و روزه پرداخت، سپس به امر الهی ده شب دیگر بر آن افزوده شد و سی شب اول در ماه ذی القعده انجام گرفت و به دنبال آن ده شب دیگر در دهه ی اول ذی الحجه ادامه یافت: «وَ واعَدْنا مُوسَى ثَلاثینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَة»[10]. به این ترتیب اربعین موسوی در یکی از بهترین اوقات سال و در ماه های حرام شکل گرفت.
مرحوم سید(ره) دعای مجرّبی از رسول اکرم(ص) روایت نموده که در یکی از فرازهای آن چنین میخوانیم:
«وَ أَسْأَلُکَ بِالْأَسْمَاءِ الَّتِی تَجَلَّیْتَ بِهَا لِلْکَلِیمِ عَلَى الْجَبَلِ الْعَظِیمِ فَلَمَّا بَدَا شُعَاعُ نُورِ الْحُجُبِ مِنْ بَهَاءِ الْعَظَمَةِ خَرَّتِ الْجِبَالُ مُتَدَکْدِکَةً لِعَظَمَتِکَ وَ جَلَالِکَ وَ هَیْبَتِکَ وَ خَوْفاً مِنْ سَطْوَتِکَ رَاهِبَةً مِنْکَ فَلَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ فَلَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ فَلَا إِلَهَ إِلَّا أَنْت .»[11]
مرحوم آیت الله حسینی طهرانی(ره) در توضیح این فراز شریف می فرماید:
«این تعبیر [لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ] سه بار با فاء تفریع تکرار شده است، ولی در حقیقت تکرار نیست؛ چون در اینجا سه مرحله و مرتبه از تجلّی «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ» اراده شده است. و این تجلّی، اسم جلال است که موجب اندکاک این حجب شده و سه مرتبه «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ» به حسب مراتب مختلف تجلّیات است. یعنی وقتی خدا ظهور کند به تمام معنی الکلمه، خدا می ماند و بس؛ معبود حقیقی می ماند و بس؛ راهی برای از بین بردن این کوهها وجود ندارد مگر اینکه آن کوهها در اثر تجلّی خُرد شود و دامن از دست برود و هیچ نماند جز پروردگار. قبل از تجلّی، موسایی(ع) هست و خدایی هست، حال یا در ذهن یا مثال یا نفس یا عقل، بالأخره چیزی جدای از خدا هست، ولی وقتی آن اسم اعظم تجلّی کند، هیچ نمی ماند و حضرت موسی(ع) چنان خُرد شود و دامن از دست برود و رها شود و بیچارگی و عجزش روشن شود که نگو.
آن «وَ أَسْأَلُکَ بِالْأَسْمَاءِ الَّتِی تَجَلَّیْتَ بِهَا لِلْکَلِیمِ»، همین است؛ یعنی آن واردات حضرت موسی(ع) را آماده می کرد و حجاب بعد از حجاب از بین می رفت تا آنکه کارش تمام شد و کوهها همه خُرد شدند و جبل ها همه شکسته شد و حضرت موسی(ع) برگشت و هیچ دستش نبود؛ فَلَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ.»[12]
همچنین از روایات چنین برمی آید که ذی القعده همان ماهی است که در آن خداوند حضرت یونس(ع) را بعد از چهل روز زاری و ناله و گفتن ذکر یونسیه ی <لا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ>[13] از شکم ماهى بیرون آورد.[14] و این بر فضیلت این ماه می افزاید.
این وقایع برای دیگران کشف از سنتی الهی نمود که برای درک لقای پروردگار، می باید حرمت سی شب ماه ذی القعده و ده شب اول ذی الحجه را نگه داشت. و به این ترتیب این ایام شریف در طول تاریخ، شروع اربعینیات برای اولیاء و سالکان مقام لقاء الهی مقرر گردید.
مراقبات خاص ماه ذی القعده : ماه ذی القعده اول ماه های حرام است. ذیل مراقبات ماه رجب به برخی از ظرائف ادب حضور در ماه های حرام اشاره شد که در این جا به اختصار بدان اشاره ی دوباره می کنیم:
ماه های حرام از زمان اعراب جاهلیت دارای قداست خاصی بودند و قاعده بر آن بود که در ماه های حرام جنگ را کنار می گذاشتند و حرمت ماه را نگه می داشتند و به مسائل داخلی خودشان رسیدگی می کردند.
مرحوم سید بن طاوس(ره) نیز با ظریف بینی هایی که در نگاه به قرآن و روایات دارد، در این باره می فرماید: چه خوب است که انسان نیز در ایام ماه های حرام، حرمت حدود الهی را حفظ کند و با ورود به محدوده ی محرمات، به خداوند اعلان جنگ ندهد.
و لذا اصلی ترین مراقبه در این ایام، مراقبه ی بر ترک محرّمات و امتثال فرامین الهی در همه ی لحظات است. و البته برای سالکین به تناسب حالاتشان، می باید مراقبات دقیق تر باشد؛ چنان که وقتی در آغاز اربعین موسوی(ع) خداوند به حضرتش در کوه طور خطاب می کند: «و مَا أَعْجَلَکَ عَن قَوْمِکَ یَامُوسىَ»، (چه باعث شد که تو را زودتر از قومت به میقات فراخواند؟)، حضرت موسی(ع) پاسخ میدهد: «عَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضَى»[15] (عجله کردم تا به مقام رضایت نائل شوم ). در تفسیر این آیه ی شریفه، امام صادق(ع) به نقل از رسول خدا(ص) می فرمایند: موسی(ع) در این ایام دائماً چشم انتظار بود و امور دنیوی، اعم از خورد و خوراک را کنار گذاشته بود: «مَا أَکَلَ وَ لَا شَرِبَ وَ لَا نَامَ وَ لَا اشْتَهَى شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ فِی ذَهَابِهِ وَ مَجِیئِهِ أَرْبَعِینَ یَوْماً شَوْقاً إِلَى رَبِّه»[16]. امام(ع) پس از این توضیحات، اصلی کلّی را در وصف سالک به سوی لقاء الهی بیان می دارند و می فرمایند: «الْمُشْتَاقُ لَا یَشْتَهِی طَعَاماً وَ لَا یَلْتَذُّ شَرَاباً وَ لَا یَسْتَطِیبُ رُقَاداً وَ لَا یَأْنَسُ حَمِیماً وَ لَا یَأْوِی دَاراً وَ لَا یَسْکُنُ عُمْرَاناً وَ لَا یَلْبَسُ ثِیَاباً لَیِّنَةً وَ لَا یَقِرُّ قَرَاراً وَ یَعْبُدُ اللَّهَ لَیْلًا وَ نَهَاراً رَاجِیاً بِأَنْ یَصِلَ إِلَى مَا یَشْتَاقُ إِلَیْهِ وَ یُنَاجِیَهُ بِلِسَانِ الشَّوْقِ مُعَبِّراً عَمَّا فِی سَرِیرَتِه».[17]
بنابراین، باید همه ی همّت انسان در ایام اربعین موسوی، مراقبه در طلب رضای محبوب و توجه به هدف بلند خود باشد.
- دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا جان رسد بجانان یا خود ز تن برآید
- بگشاى تربتم را بعد از وفات و بنگر کز آتش درونم دود از کفن برآید[18]
مراقبه: اصل اول در سلوک الی الله : حضرت استاد سعادت پرور(ره) می فرمود: اصلی ترین دستور مرحوم آیت الله آقا سیدعلی قاضی(ره) در این ایام به شاگردانش «مراقبه» بود. البته مراقبه ی هر کس بنا بر مرتبه ای که دارد متفاوت است، ولی اصل جامع همه ی آن ها حفظ حریم ادب بندگی است که ابتدایی ترین آن حفظ حریم گناه و پرهیز از محرمات الهی است، و بعد مراتب بالاتر آنست که سالک می بایست مراقبات سخت تری را در رعایت ادب بندگی انجام دهد. آیت الله کشمیری(ره) در این باره می فرمود:
«آقای قاضی همیشه به ما میگفتند اذکار و ادعیه با شرایط تأثیر میکند و مراقبه حرف اول را میزند.»[19]
سیره ی مرحوم علامه طباطبایی(ره) نیز تا پایان عمر شریفشان، در درجه ی اول مراقبه بود و اگر کسی دستور مراقبه ای را درست انجام می داد، ایشان دستورات بعدی را می فرمود.
معظم له می فرمود: اگر مراقبه درست نباشد، دستور ذکری فایده ای ندارد. چون اگر مراقبه درست نباشد و ظرف دل آلوده باشد، هر چه در این ظرف از اعمال صالح و فکر و ذکر قرار گیرد، آلوده می شود. مراقبه یعنی اول پاک کردن ظرف دل از نجاست گناه و سپس آراستن آن به ذکر الهی.
- شست و شویى کن و آن گه به خرابات خرام تا نگردد ز تو این دیرِ خراب، آلوده[20]
آخوند مولا حسینقلی همدانی(ره) ، در سفارشی به یکی از شاگردان، اهمیت مراقبه را چنین عنوان فرمود: «تمام سفارشات این بینوا به تو اهتمام در ترک معصیت است. اگر این خدمت را انجام دادی، آخرالامر تو را به جاهای بلند خواهد رسانید. البته، در اجتناب از معصیت کوتاهی مکن و اگر - خدای ناخواسته- معصیت کردی، زودتر توبه نما و دو رکعت نماز بهجا آور و بعد از نماز، هفتاد مرتبه استغفار کن و سر به سجده بگذار و در سجده از حضرت پروردگار عفو بخواه.»[21]
ایشان همچنین در نامه ای به یکی از علمای تبریز می نویسد:
«و آنچه این ضعیف از عقل و نقل استفاده نموده ام این است که اَهمّ اشیاء از برای طالب قُرب، جدّ و سعی تمام در ترک معصیت است؛ تا این خدمت را انجام ندهی، نه ذکرت و نه فکرت به حال قلبت فایده نخواهد داشت؛ چرا که پیشکش و خدمت کردن کسی که با سلطان در مقام عصیان و انکار است، بی فایده خواهد بود. نمی دانم کدام سلطان، أعظم از این سلطان عظیم الشأن است، و کدام نقار [22] أقبح از نقار با اوست؟ فَافهَم ممّا ذَکَرتُ انّ طَلَبَکَ المحبَّةَ الالهیَّةَ مَعَ کَونِکَ مُرتَکباً للمعصیةِ امرٌ فاسدٌ جداً، و کیف یَخفَی عَلیک کَونُ المَعصیةِ سَبَباً للنّفرةِ وَ کَونُ النَّفرةِ مانِعةُ الجَمعِ مَعَهُ المَحَبَّةُ؟ و اذا تحقّق عندک اِنّ تَرکَ المَعصِیَةِ اَوَّلُ الدِّینِ وَ آخِرِهِ، ظاهِرَهً، وَ بَاطِنَهً، فَبادِر اِلَی المُجاهِدَةِ.[23]
پس ای عزیز، چون این کریم رحیم زبان را مخزن کوه نور یعنی ذکر شریف قرار داده، بی حیائی است که مخزن سلطان را آلوده به نجاسات و قاذورات غیبت و دروغ و فحش و اذیت و غیرها من المعاصی نمودن. مخزن سلطان باید محلش پر عطر و گلاب باشد، نه نجس مملو از قاذورات. و بی شک چون دقت در مراقبت نکرده ای نمی دانی که از جوارح سبعه یعنی گوش و زبان و چشم و دست و پا و بطن و فرج چه معصیت ها میکنی و چه آتش ها روشن می نمایی! و چه فسادها در دین خودت بر پا می کنی! و چه زخم های منکر به سیف و سنان زبانت به قلب می زنی! اگر نکشته باشی بسیار خوب است. اگر بخواهم شرح این مفاسد را بیان نمایم در کتاب نمی گنجد. در یک ورق چه می توانم بکنم. تو که هنوز جوارحت را از معاصی پاک نکرده ای، چگونه منتظری که در شرح احوال قلب چیزی به تو بنویسم. پس البدار، الی التوبه الصادقه. ثم العجل العجل فی الجدّ و المراقبه...»[24]
همچنین شیخ محمد بهاری(ره)، شاگرد ممتاز آخوند، درباره ی مراقبه چنین توضیح می دهد:
«مراقبه یعنی غافل از حضور حضرت حق-جل شانه- نباشد، و این همان قله ی بزرگ و بالابرنده به سوی مقام مقربین است، و کسی که خواستار محبت و معرفت است باید به این ریسمان محکم چنگ بزند، و سخن پیامبر(ص) نیز به همین معنا اشاره دارد که فرمود: «اعْبُدِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ، فَإِنْ کُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاک.» (خدای را چنان پرستش کن که گویا او را می بینی، که اگر تو او را نمی بینی، او تو را می بیند) پس همواره باید حالش چنین باشد در باطن، که گویا در خدمت مولای خود ایستاده و او ملتفت به این است.»[25]
همچنین سید احمد کربلایی(ره) پس از یک دستورالعمل، درباره ی ادعیه و اذکار می گوید:
«و اهمّ از همه ی امور مزبوره این که در تمام اوقات، لیلاً و نهاراً، نوماً و یقظةً،[26] و در همه ی احوال و در جمیع حرکات و سکنات، حضرت حق -جلّ و علا- را حاضر و ناظر دانسته، به قسمی که اگر ممکن باشد، آنی و طرفة العینی از حضور آن حضرت -جلّ سلطانه- غافل نشود، و این روسیاه را در جمیع احوال فراموش نفرماید، و این مضمون را مسئلت نماید.
- ما را ز جام باده گلگون خراب کن ز آن پیشتر که عالم فانی شود خراب»[27]
اهمیت مراقبه در این مکتب تا بدان جاست که مرحوم آیت الله کشمیری درباره اش می فرمود: «مراقبه ی نفس از واجبات است.»[28]
همچنین منقول است که ایشان برای سالک الی الله به دو چیز بسیار اهمیت می داد؛ اول استغفار و ذکر یونسیه و بعد مراقبه.[29]
مرحوم آیت الله حسینی تهرانی(ره) درباره ی مراقبه در ماه ذی القعده می فرماید: «رفقا در این ماه ذی القعده و دهه ی ذیالحجه مراقبه را خیلی اهمیّت دهند. مرحوم قاضی(ره) و مرحوم حدّاد(ره) و مرحوم علامه ی طباطبائی(ره) به مراقبه خیلی اهتمام داشتند و می فرمودند: اصل سیر سالک به مراقبه است و بی مراقبه اگر انسان هر کاری هم انجام دهد درست نیست و کارساز نمی باشد.
انسان بی مراقبه مثل مریضی است که پرهیز نمی کند. آدم حصبه ای نبیند چیزی بخورد و اگر یک چیز ثقیل خورد، تمام روده هایش پاره می شود و می میرد. پیغمبر اکرم فرمود: «الْمَعِدَةُ بَیْتُ الدَّاءِ وَ الْحِمْیَةُ رَأْسُ کُلِّ دَّوَاء.»
شرک سر منشأ و رأس همه دردهای باطنی است، ولی هر دردی، حتّی شرک، دوا دارد و با توبه دوا می شود. و توبه ی شرک هم اینست که انسان موحد بشود. همین شهادتین توبه ی شرک است. اینکه گفته اند برای مشرک توبه قبول نیست، بدین معناست که با وجود شرک توبه اش قبول نیست، ولی از خود شرک می تواند توبه کند. و پرهیز رأس همه ی دواهاست. هر دوایی بیپرهیز بی تأثیر است. سالک باید مراقبه را در گفتار، نیّات، اعمال و مراوده اش و برخوردش با افراد همه جا حفظ کند. مانند انسان مُحرم که از خیلی کارها نفسش را باید جلوگیری کند. کسی هم که سالک است در حال احرام است، مثل اشخاصی که محرم اند، این هم در باطن محرم است و از عرفات و مکان هایی که خارج حرم است وارد حرم می شود و به مشعر وقتی می آید قربانی می کند و سر می تراشد و در حرم طواف می کند و زیارت می کند، آنگاه می شود حجّاً مقبولاً و سعیاً مشکوراً.»[30]
- آلوده ای تو حافظ، فیضی ز شاه درخواه کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد
- دریاست مجلس او، دریاب وقت و دریاب هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد[31]
پس از ذکر این مقدمات، اکنون به بیان برخی توصیه های اساتید اخلاق در اربعین موسوی می پردازیم:
1- قبل از ورود به ماه ذی القعده، لازم است محاسبه ی دقیقی نسبت به گذشته انجام گیرد تا روشن شود در میان رذائل اخلاقی، کدام یک برای سالک مانع تر است و کدورت بیشتری دارد و یا درجه ی ابتلای سالک به آن بیشتر است؛ زیرا به تعبیر مرحوم علامه (ره)، سالک در رفع رذائل نفسانی که مانع اصلی ارتقاء انسانی است، نمی تواند در همه ی جبهه های مبارزه با شیطان یکباره بجنگد.
مثلاً کسی که گرفتار رذیله ی هرزگی چشم و عصبانیت و یا پرحرفی و صفات زشت دیگر است، اگر بخواهد با همه ی آن ها یک باره مبارزه کند، موفق نمی شود؛ لذا باید در این اربعین یک رذیله که بیشتر آلوده به آنست انتخاب نموده و به طور جدی آن را کنترل کند و با مشارطه و استغفار و تنبیه نفس در صورت ارتکاب آن، از ملکه شدن آن جلوگیری کند. و اگر کسی نتوانست آن رذیله ی اصلی را پیدا کند، راه دیگری وجود دارد و آن توجّه به نفس هنگام آرامش است؛ مثلاً بررسی کند که هنگام قدم زدن و یا آرمیدن در بستر خواب، بیشتر چه افکاری در ذهن او می گردد، اگر افکار شیطانی است، باید ریشه ی آن ها را پیدا کند و با همان مبارزه نماید. همچنین خواطری که هنگام نماز بیشتر به او حمله می کند و حضور قلب را می برد، جنود اصلی شیطان است. یا وقتی گرفتاری مالی یا بیماری یا خدای نکرده آلودگی گناه یا گرفتاری های خانوادگی و اجتماعی برای انسان پیش می آید، آن چه اول حمله می کند، اصلی ترین نقطه ی ضعف انسان در غفلت از حق است و در این اربعین باید بیشترین مراقبه نسبت به آن صورت گیرد تا موجب غفلت نشود.
مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی(ره) در مراقبات خود می فرماید: در اربعینیات که انسان می خواهد به مراقبه بپردازد، گویی به شیطان اعلام جنگ داده است؛ زیرا شخص غیر مراقب که نفس او رها است، در غفلت از حق است و تحت ولایت شیطان است. با ورود انسان در اربعینیات، شیطان همه ی جنود خود را به جنگ با او می فرستد و سالک در آغاز نمی تواند یک باره با همه ی آن ها مقابله کند. و لذا استاد می فرمود سالک باید بررسی کند که کدام سرباز شیطان بیشتر او را درگیر می کند و در مقابل کدام رذیله ی اخلاقی ضعیف تر است و شیطان از کدام طریق بیشتر بر او وارد می شود و مراقبه را بر آن متمرکز کند، که در این صورت موفق خواهد شد.
2- به تناسبی که سالک در مراقبه و جهاد اکبر جدی تر باشد، شیطان سربازان قوی تر و زیرک تر خود را به جنگ با او می فرستد و به صورتی مرموز و حتی از طریق دین بر او وارد می شود تا او را از ذکر و مراقبه باز دارد؛ لذا در ایام اربعین موسوی باید همت بیشتری نسبت به سایر ایام در ترک گناه و حریم داری الهی و محاسبه ی اعمال بر اساس مرتبه ی مراقبه به کار بست.[32]
مرحوم سید هاشم حداد(ره) از قول استادشان آقا سید علی قاضی(ره) می فرمود:
«زمانی که نفس غیر از خواستهی معشوق را طلب کرد، واجب است که انسان آماده ی قتال و جنگ با او باشد.»[33]
3- از آن جا که نفس ضعیف است، انسان باید عوامل گناه را برای او به حداقل برساند؛ مثلا اگر منازعات خانوادگی و یا اجتماعی دارد و یا گرفتاری های مالی برایش پیش آمده و ذهن او را درگیر کرده، باید سعی کند زمینه ی این قبیل اشتغالات را در این ایام به وجود نیاورد و یا اگر مجبور است، آن را مدیریت کند تا چند روزی بگذرد و بعد به مراقبه بپردازد و در این چند روز خود را مانند ماه رمضان تخلیه کند. همچنین سعی نماید که زمینه ی هر آن چه ذهن را مشغول می کند فراهم نیاورد. در یک کلام، انسان باید تلاش کند نفس در این ایام قدری به خود برسد که بالاترین امر به معروف و نهی از منکر، به نفس خود انسان است که تا اصلاح نشود نمی تواند دیگران را اصلاح کند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُون».[34]
مرحوم آیت الله کشمیری به شاگردان می فرمود:
«ذهن آدمی خیلی زود مسائل را به خود جذب میکند و زود هم به آن مشغول می شود؛ لذا بهترین چیز برای انسان اینست که مشغولیّت فکری نداشته باشد.»[35]
4- علت این که اساتید اخلاق در اربعین موسوی دستور به عزلت می دادند، بدین خاطر بود که خواطر خارجی سالک به حداقل برسد و رسیدگی جدی به خود نماید تا بتواند ذکر و مراقبات خود را به نحو احسن انجام دهد.
- تا درین زندان فانی زندگانی باشدت کنج عزلت گیر تا گنج معانی باشدت
- این جهان را ترک کن تا چون گذشتی زین جهان این جهانت گر نباشد آن جهانی باشدت[36]
مرحوم شهید ثانی(ره) در کتاب «التنبیهات العَلیّه» که در اسرار نماز است، در این باره مَثَل زیبایی دارد و می فرماید: شخصی در باغی می خواست نماز بخواند، تا آمد نماز را شروع کند، چند گنجشک آمدند بالای سر او بر شاخه های درخت ها نشستند و شروع به سر و صدا کردند، در نتیجه حواس او پرت شد. این شخص با چوب دنبال گنجشک ها افتاد و آن ها را از شاخه ها پراند. خواست دوباره تکبیر بگوید که باز گنجشک ها آمدند و سر و صدا راه انداختند. او مجدداً بلند شد و گنجشک ها را فراری داد و این عمل چند بار تکرار شد اما فایده نکرد. در آخر با خود گفت باید اصل زمینه ی سر و صدا را از بین برد، پس درختی که زیر سایه اش نشسته بود از بن درآورد!
مَثَل ما نیز با خواطر و جنود شیطانی در زندگی از همین قبیل است. ما می خواهیم اشتغالات گسترده ی خود را در همه ی زمینه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... داشته باشیم و یا خدای ناکرده در زمینه ی گناه و وساوس شیطانی قرار بگیریم، اما در عین حال خواطر شیطانی به ما حمله نکند و مثلاً هنگام نماز و یا تلاوت قرآن حضور قلب هم داشته باشیم، در حالی که این مسائل با هم تناسب ندارد. لذا به عزلت در این اربعین توصیه شده ایم تا زمینه ی توجه به خود و کشف نواقص و موانع سلوک در خود را بیابیم و با رفع و دفع آن ها، مسیر سلوک را برای خود هموار کنیم.
- تو کز سراى طبیعت نمى روى بیرون کجا به کوى حقیقت گذر توانى کرد
- جمال یار ندارد نقاب و پرده، ولى غبار ره بنشان تا نظر توانى کرد
- دلا! ز نور ریاضت گر آگهى یابى چو شمع خنده زنان، ترکِ سر توانى کرد[37]
بنابراین قاعده ی کلی در اربعینیّات «عزلت نسبی» است؛ چون در اثر ارتباطات اجتماعی و یا اشتغالات دیگر، نفس از توجه به خود و اصلاح و تزکیه ی خود باز می ماند.
و نیز در اربعین موسوی عمده ی اهتمام باید در «اشتغال به حق» و مراقبه ی بر او باشد. اشتغالات دیگر مانع ذکر قلبی است؛ لذا هرکس بنا بر مرتبه ی مراقبه باید عزلتی نسبی را برای خود برگزیند.
اولین مرتبه از عزلت که ابتدایی ترین آن است و برای همه ضروری است، کناره گیری از اهل گناه و معصیت است؛ زیرا ارتباط با آنان و نَفَس مسموم آن ها، انسان را به گناه دعوت می کند. امیر المؤمنین علی(ع) در این رابطه می فرمایند که رسول خدا(ص) به ایشان امر فرمود که با اهل معصیت با چهره های درهم و عبوس برخورد نمایند.[38]
مرتبه ی دوم، پرهیز از حشر و نشر با اهل دنیا است که انس با آن ها انسان را علاقه مند به دنیا و زخارف آن می کند.[39]
مرحوم علامه طباطبائی(ره) می فرمود:
«گوشه نشینی، ملازم با معرفت و یا موجب آن نیست؛ ولی کسی که می خواهد اهل معرفت شود باید معاشرتش را مخصوصاً با اهل غفلت و اهل دنیا کم کند و فرش هر مجلسی نباشد و کار شبانه روزی او در مجالس بیهوده صرف نشود و از معاشرت های بی فایده و بی مغز تا می تواند اجتناب نماید و طوری نشود که با همه و در هر مجلسی حاضر شود.»[40]
مرتبه ی سوم، کم کردن مطلق ارتباطات است و البته حد و حدود آن باید با نظر استاد باشد.
5- در این دوران باید از سفرهای غیرضروری و یا برنامه هایی که نظم زندگی را بر هم می زند اجتناب کرد، چون هرکس برنامه های ذکری و عبادی خود را بر اساس وضعیت داخلی خود تنظیم می کند و در شرایط سفر و یا عوامل دیگری که تغییر دهنده ی این امور است، نمی توان مثل حالت عادی به ذکر و عبادت و تهجد پرداخت. و لذا روش بزرگان در ایام اربعینی، استقرار در محلی خاص بود. توصیه ی استاد(ره) نیز در اربعین موسوی پرهیز از کارهای پر تلاطمی بود که نظم روحی انسان را بر هم میزند؛ مگر سفرها و برنامه های ضروری که حجّت شرعی در انجام آن ها وجود داشته باشد.
6- بهترین اشتغالات در این دوران، اموری است که توجه به توحید و یاد حق و امور اخروی را برای سالک تقویت کند. و لذا در مطالعات علمی سالک بهتر است به فقه و یا روایات مذکِّر و یا مطالعات معرفتی که در مسیر توجه به این امور باشد بپردازد.
7- برای کسانی که در مراقبه ی خاص هستند، می باید محاسبه ی روزانه دقیق تر و در نتیجه در فواصل زمانی نزدیک تر انجام گیرد تا بتواند بهتر به نواقص مراقبه و نقاط ضعف نفس در مقابله با وساوس شیطانی پی برد و در صدد اصلاح آن ها برآید.
8- در محاسبة النفس توجه داشته باشیم که شیطان برای هر کس از دری وارد می شود که نقطه ی ضعف اوست. لذا اگر کسی در محاسبه ی روزانه گناهی در خود ندید، مغرور نشود و بر خود نبالد که مراقبه ی ما کامل بود و مرتکب گناه و فساد روشن نشدیم! بلکه مرحوم میرزا جواد آقا(ره) در کتاب مراقباتشان توضیح می دهند که هر کس در هر مرتبه از مراقبه که هست، اگر بر خلاف آن عمل کند، به منزله ی اسائه ی ادب در محضر مولا است؛ چنان که فرموده اند: «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَیِّئَاتُ الْمُقَرَّبِین».
قاعده ی کلی در مراقبات این ایام توجه به حق و زدودن کدورت های غفلات است و در نتیجه هر نوع عملی که ما را از توجه به خداوند باز دارد، غفلت است و به مراتب خودش هتک حریم ادب الهی است؛ درست مانند این است که ما در محضر بزرگی باشیم و روی سخن او با ما باشد، ولی دلمان مشغول به جای دیگر باشد و روی از او برگردانیم، این توهین به آن بزرگ است که موجب حرمان ما از لقاء خواهد بود.
البته مراد از مراقبه، توجه به خداوند در ضمن اعمال روزانه است؛ هرچند که میزان توجه بستگی به مرتبه ی سالک در مراقبات خود دارد. این درست مانند مرتبه ای است که درباره ی حضور قلب در نماز بیان شده و تفصیل آن در کتب اسرار نماز ذکر گردیده است.[41]
9- نکته ی ظریفی که استاد در چگونگی مراقبه بر آن تأکید می فرمود آن است که: در مراقبات این ایام باید بر رذائل جزئی و به صورت عملیاتی تکیه کنیم و سعی نماییم یک گناه کاربردی را پیدا کنیم و بر آن مراقبه داشته باشیم. باید تلاش کنیم که کلی گویی در مراقبه نداشته باشیم؛ مثلاً نگوییم که من در نفس خود صفت عُجب و خودبینی و یا تکبر را یافتم و مراقبه خود را بر آن می نهم. که در این صورت هنگامی که اربعین تمام می شود، هیچ پیشرفتی در خود نخواهیم دید و دچار یأس و افسردگی در سلوک خواهیم شد. چون این گونه صفات در همگان با شدت و ضعف یافت می شود. به عنوان مثال، رذیله ی کبر از جمله رذائلی است که در اواخر سلوک از انسان گرفته می شود و تقریباً جزء آخرین منازل است. با اصل رذیله ی تکبر نمی شود در اوائل راه درگیر شد، باید شاخ و برگ آن را پیدا کرد و آن را کنترل کرد تا نوبت به تنه و بعد ریشه ی درخت تکبر برسد. لذا مراقبه باید در امور کاملاً ملموس و عینی باشد؛ مثلاً پرحرفی و پرخاشگری از آثار تکبر است، یعنی هر کس هر حرفی به انسان می گوید، شخص تا جوابش را ندهد او را رها نمی کند. مبارزه با چنین رذیله ای کاملاً عینی است. برای مقابله با این رذیله، انسان باید بنا را بر این بگذارد که پاسخ تندی ها را با نرمی و به احسن وجه بدهد و یا اصولاً خود را به نشنیدن بزند؛ چنان که خداوند می فرماید: «وَ الَّذینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراما».[42] و نیز بر فرمایش امام صادق(ع) خطاب به عنوان بصری عمل کند که در همین رابطه فرمودند: «أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ، فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَةً سَمِعْتَ عَشْراً، فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَة»[43]؛ یعنی اگر کسی به تو گفت: اگر یک کلمه بگویی ده کلمه جوابت را می دهم، تو به او بگو: اگر ده تا هم بگویی حتی یک کلمه جواب نخواهی شنید. همچنین در رفتار و سلوک اجتماعی سعی کند متواضع باشد و امور دیگر کاربردی را در این ایام در نظر بگیرید.
10- توصیه ی دیگری که به خصوص مرحوم آیت الله بهجت(ره) می فرمودند آنست که: ما در مراقبه باید احتیاطی باشیم؛ به این معنا که تلاش کنیم در اربعین موسوی حتی در حریم گناه هم وارد نشویم؛ چنان که در بیان نبوی(ص) است که فرمودند: «مَنِ ارْتَکَبَ الشُّبُهَاتِ، وَقَعَ فِی الْمُحَرَّمَاتِ وَ هَلَکَ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمْ»[44]، یعنی کسی که در زندگی فقط مرز حرام را مراقبت می کند و در ارتکاب امور مشتبه بین حلال و حرام بی پروا است، بداند که به سادگی گرفتار محرمات می شود و از جایی که فکرش را هم نمی کند نابود می گردد. مثلاً اگر احتمال می دهید با کسی ملاقات می کنید که شما را به غیبت وارد می کند، از قبل خود را آماده کنید و به مجرد آماده شدن زمینه ی گناه، حرف را عوض کنید یا مجلس را ترک نمایید، و یا اگر در محیطی قرار می گیرید که گرفتار نگاه حرام و یا صدای حرام می شوید، از قبل خود را آماده کنید و یا به طور کلی اجتناب نمایید.
البته در روزگار فعلی، به دلیل شرایط خاصی که به وجود آمده، برخی گناهان برای عموم بیشتر مبتلابه است و بهتر است در این ایام بر آنها مراقبه ی بیشتری شود؛ اموری از قبیل عصبانیت و یا بدخلقی در اثر خستگی و یا هرزه گردی چشم و گوش و خصوصاً وقت کشی در گروه ها و سایت هایی که خواندن و دیدن مطالب آنها سودی برای ما ندارد، و یا گناهان دیگری که در این زمان ابتلاء بیشتری برای جوانان ایجاد کرده.
کنترل زبان؛ مراقبه ی عام : در ابتدا اشاره شد که قبل از ورود به اربعین موسوی، با محاسبه ای دقیق مانع اصلی سلوک خود را بیابیم و مراقبه را بر اساس آن قرار دهیم. با این توضیحات، اگر کسی مانع را پیدا کرد که خوشا به حالش، و اگر پیدا نکرد، یک دستور کلی در کتب اخلاقی هست و آن مراقبه بر زبان است؛ چراکه عمده ی گناهان از زبان شروع می شود. در روایت نبوی(ص) است که معاذ بن جبل از حضرتش درباره ی عامل اصلی ورود به بهشت و دوری از آتش سؤال کرد و ایشان با دست اشاره به زبان مبارکشان کردند و فرمودند: «کُفَّ عَلَیکَ هَذا»؛ یعنی زبانت را کنترل کن، و هنگامی که معاذ با تعجب پرسید: «یعنی ما به زبانمان تا به این حد مؤاخذه می شویم؟!» حضرت فرمودند: «هَلْ یَکُبُّ النَّاسَ فِی النَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِم؟»[45]یعنی آیا جز دستاوردهای زبان، امر دیگری هست که مردم را به جهنم وارد کند؟ بنابراین کنترل زبان نقش محوری در مراقبات این ماه دارد.
البته مراد از کنترل زبان سکوت مطلق نیست، بلکه مدیریت آن است. به خصوص در ارتباط با خانواده و همسر و فرزندان، می باید رفتاری صمیمی و گفتگویی شادی بخش داشت و حریم حلال و حرام را در سخن گفتن رعایت نمود.
- دم مزن تا بشنوی اسرار حال از زبان بی زبان که: قم تعال
- دم مزن تا بشنوی ز آن دم زنان آن چه ناید در بیان و در زبان
- دم مزن تا بشنوی ز آن آفتاب آن چه نامد در کتاب و در خطاب[46]
غسل و نماز توبه ی روز یکشنبه : در این ماه، غسل و نماز توبه ی روز یکشنبه که دستور آن در مفاتیح الجنان آمده فراموش نشود. پیغمبر اکرم(ص) می فرمایند: «کسی که این کار را انجام دهد، از عالم ملکوت به او خطاب می شود: عملت را از نو شروع کن که توبه ی تو پذیرفته شد.» و با این غسل تمام گناهان او پاک شده است؛[47] و در ادامه ی روایت دارد که نه تنها گناهان خودش، بلکه خداوند خانواده ی او و پدر و مادرش را نیز می آمرزد. و به همین دلیل است که این عمل در میان اساتید اخلاق به غسل و نماز توبه معروف شد که مناسب است هر کس در آغاز منزلی از منازل سلوک و یا ایام خاص -مثل آغاز ورود به ماه رجب و یا شعبان و ماه رمضان- این نحو توبه را انجام دهد. در اربعین موسوی نیز بهتر است در همه ی یکشنبه های ماه ذی القعده غسل و نماز توبه انجام شود.
دستور بعد که مرحوم سید(ره) جزء اعمال این ماه ذکر فرموده، روزه ی سه روز پنجشنبه ی اول ماه، پنجشنبه ی آخر ماه و چهارشنبه ی وسط ماه است.[48] گویی کسی که این سه روز را در ماه روزه بگیرد، همه ی ماه را روزه گرفته است.
همچنین روزه ی روز «دحو الارض» بسیار فضیلت دارد که یکی از چهار روز ممتاز سال به روزه است و این به برکت استقرار اولین نعمت هدایت الهی -یعنی خانه ی خدا- بر روی زمین در این روز است و روزه ی این روز جزو سیره ی اولیای ما بوده است.
دهه ی اول ذی الحجه : مراقبات دهه ی پایانی اربعین موسوی، باید هم ردیف مراقبات ماه مبارک رمضان باشد. طبق بیانات اولیای الهی(ع)، اگر فضیلت این ایام بالاتر از ماه رمضان نباشد، کمتر نیست؛ چنان که از روایت نبوی(ص) برمی آید که فرمود: «مَا مِنْ أَیَّامٍ أَزْکَى عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى وَ لَا أَعْظَمَ أَجْراً مِنْ خَیْرٍ فِی عَشْرِ الْأَضْحَى»؛ یعنی در میان ایام سال، هیچ زمانی برتر از دهه ی اول ذی الحجه نیست، تا به آن جا که از حضرتش سؤال می شود: حتی از جهاد فی سبیل الله هم بالاتر است؟ و حضرت می فرمایند: بله، مگر برای کسی که در راه خدا شهید شود و از جبهه نزد خانواده اش باز نگردد[49]. از این بیان معلوم می شود که اصل در این ایام تشدید مراقبه است که جهاد اکبر محسوب می شود و از جهاد اصغر بالاتر است، و هر مقدار دقت در مراقبه بیشتر باشد، مقام مجاهد در جهاد اکبر بالاتر است. و البته طی مراقبات ماه رجب اشاره شد که به تناسبی که مراقبه سخت تر می شود، حملات شیطان نیز سخت تر و دقیق تر می گردد. و به همین دلیل است که در ایام اربعین موسوی، باید مراقبه را دقیق کرد، چون حملات شیطان دقیق تر و سخت تر می شود. دستور دوم در این دهه «ذکر» است. دستور خداوند در قرآن به ذکر در آیه ی «وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فی أَیَّامٍ مَعْلُومات»[50]، به ذکر الهی در این دهه تفسیر شده است. مقام ذکر و مراقبه ی محضر الهی، در میان سایر اعمال، از همه ی امور دینی -حتی جهاد- برتر شمرده شده است.
مولف : استاد محمد تقی فیاض بخش
ناشر انتشارات فردا فر