مشخصات کتاب انسان ده هزار ساله
نام : |
کتاب انسان ده هزار ساله |
مروری بر سلطنت پیامبران و جغرافیای حرکت آنان |
مولف ، نویسنده : |
ایوب سلحشورنیا |
انتشارات، نشر : |
واژه پرداز اندیشه |
تعداد صفحات / سایز و مدل : |
487 / وزیری شومیز |
شابک : |
9786228127095 |
قیمت پشت جلد : |
300,000 تومان |
قیمت با تخفیف : |
240,000 تومان |
|
کتاب «انسان ده هزارساله» اثری تاریخی پیرامون زندگی انبیاء الهی است که هر کدام در سرزمین و روزگاری مبعوث شدند و برای تبلیغ فرامین الهی مخلصانه جهاد کردند. این سلسله با اولین بشری که خداوند از خاک خلق نمود یعنی حضرت آدم (علیه السلام) آغاز گردید و با رسول ختمی مرتبت که کاملترین دین را برای انسان به ارمغان آورد، به پایان رسید. خداوند تبارک و تعالی بسیاری از معارف دین خود را با بیان سرگذشت انبیاء در قرآن ذکر نموده است و با شرح رسالت هر کدام و برخورد اقوام پیشین با این رسولان مردم هر عصر را برای انتخاب مسیر حق و باطل و دامهایی که شیطان برایشان پهن نموده آگاه کرده است. در این اثر پژوهشی نویسنده با قلمی ساده و با استناد به کتب روایی سرگذشت برجستهترین پیامبران الهی را شرح داده است و مختصری از زندگی شخصی، شیوه رسالت، زمان و مکان زندگی و چگونگی ارتحالشان صحبت نموده است. همت نویسنده بر آن بوده است که از پرداختن به مباحث مبهم و مشکوکی که سند معتبری بر آن نبوده بپرهیزد و مواردی از زندگی و سیره هر نبی نقل نماید که براساس مستندات صحیح در کتب منبع ذکر گردیده است. مطالعه این کتاب برای آشنایی مختصر با زندگی رسولان و درک بهتر سیر رسالت مفید خواهد بود.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
فرشتهای از فرشتگان که منزلتی نزد خدا داشت به سببی مورد غضب واقع شد و خداوند او را به زمین فرستاد آن ملک به نزد ادریس آمد و تقاضای شفاعت نمود. پس به درخواست ادریس خداوند آن ملک را بخشید و به آسمان بازگشت او از باب قدردانی به ادریس گفت: دوست دارم حاجتی از تو برآورده سازم پس چیزی از من بخواه ادریس گفت میخواهم ملک الموت را ببینم تا با او مأنوس شوم آن ملک وی را به آسمان بالا برد تا سرانجام ملک الموت را بین آسمان چهارم و پنجم ملاقات کرد و به او گفت: چه شده که تو را حیران میبینم؟ ملک الموت گفت من از این تعجب میکنم که من تحت عرش بودم و خداوند به من فرمان داد که باید روح ادریس را میان آسمان چهارم و پنجم قبض کنم و من این مطلب را باور نداشتم تا اینکه تو را در اینجا ملاقات کردم در این وقت ادریس از بال ملک پیاده شد و خود را تسلیم ملک الموت نمود و این ه