مشخصات کتاب توحید سلسله مباحث اعتقادی جلد چهارم
نام : |
کتاب توحید سلسله مباحث اعتقادی جلد چهارم |
مولف ، نویسنده : |
دکتر سید محمد بنی هاشمی |
انتشارات، نشر : |
منیر |
تعداد صفحات / سایز و مدل : |
232 / وزیری شومیز |
شابک : |
9789645397188 |
قیمت پشت جلد : |
175,000 تومان |
|
فصل اول: کشف مصنوعیّت در پرتو نور عقل
تنبّه به مصنوعیّت خودمان
نزدیک ترین موجود به ما خودمان هستیم و لذا خود را بهتر از دیگر موجودات می شناسیم. پس خوب است ابتدا به آثار مصنوعیّت در خود نظر کنیم.
اگر نگاهی به خودمان بیندازیم، نیازمندی را در سراسر وجودمان می یابیم. وقتی به بدن خود می نگریم، می فهمیم که هیچ یک از امور مربوط به آن، به وسیله ی ما بر پا نیست. قلب ما به اراده ی ما نمی تپد و مغز ما به اختیار ما کار نمی کند. دست و پا و زبان که در اختیار ما هستند، به اختیار ما مسخّر ما نشده اند. آیا این ما هستیم که دست را به تسخیر خود درآوردیم؟ گاهی اوقات که دستِ ما خواب می رود، هر چه بخواهیم با آن چیزی را احساس کنیم یا آن را حرکت دهیم، نمی توانیم. بعضی افراد وقتی تحت فشار شدید عصبی قرار می گیرند – مثلاً خبر فوت عزیزی را به آن ها می دهند – یک یا هر دو دستشان بی حسّ می شود، انگشتانشان بی حرکت می گردد و نمی توانند با آن کاری انجام دهند. هم چنین اگر دست ما فلج شود، دیگر در اختیار ما نیست.
پس همین دست که با آن اختیاراً کار می کنیم، در اختیارِ ما بودنش اختیاری نیست.
پای ما هم همین طور است. زبان ما هم که تحت قدرت ماست، به اراده ی ما در قدرت ما درنیامده است. اگر گاهی به دلیلی زبان ما بند بیاید یا لکنت پیدا کند، ب اراده و اختیار خود نمی توانیم سلامت را به آن بازگردانیم.
به همین ترتیب تصدیق می کنیم که هیچ یک از قوای حسّی ما در اختیار ما نیستند. همه ی این ها وقتی ذرّه ای خلل در کارهایشان پیدا شود، می فهمیم که کارکردشان در اختیار ما نیست. هر یک از اعضا و جوارح ما اگر از کار بیفتد، برای اصلاحش کاری از ما نمی آید. معالجات پزشکی هم تأثیرش نه به خواست پزشک است و نه به اختیار بیمار. پزشکات همیشه می خواهند معالجاتشان مؤثّر باشد و بیمار هم چنین آرزویی دارد، ولی بسیاری اوقات چنین اتّفاقی نمی افتد و در آن صورت از هیچ کس کاری ساخته نیست.
صرف نظر از بیماری و سلامت بدن که در اختیار انسان نیست، رشد بدن و قوّت و ضعف آن هم اختیاری نمی باشد. انسان وقتی پا به سن می گذارد، جسمش به تدریج توانایی های گذشته ی خود را (درسنّ جوانی) از دست می دهد و این در حالی است که هیچ کس این ضعف را نمی پسندد و نمی خواهد که چنین شود.
با این تذکرات وجدانی می خواهیم این حقیقت را به انسان عاقل یادآور شویم که در هیچ یک از امور جسمانی اش «بی نیاز» نیست. «نیاز» همه ی بدن ما را فرا گرفته و ما در هیچ یک از فعالیت های بدنی خود، قائم و متّکی به خود نیستیم. عین همین مطلب درباره ی روح ما نیز صدق می کند. امور روحی ما نیز به اختیار خودمان نیست. ناراحتی و خوشحالی، آرامش و عصبانیّت، اندوه و شادی، پر ظرفی و کم تحمّلی و... در همه ی این امور، ما تصمیم گیرنده ی مطلق نیستیم. ما هیچ گاه به اختیار خودمان عصبانی نمی شویم. بسیاری از اوقات می خواهیم عصبانی نشویم، امّا نمی توانیم خود را کنترل کنیم. تصمیم می گیریم که دیگر از کوره در نرویم، امّا حریف خودمان نمی شویم. از این که عصبانی می شویم، ناراحتیم ولی دستِ خودمان نیست.
ناراحتی هم همین طور است. چیزهایی ما را ناراحت می کند که چه بسا خودماننخواهیم و نپسندیم ولی به اختیار خودمان نیست. یک چیزهایی هم شادِمان می کند که آن ها هم به اختیار ما نیستند. هیچ گاه با خواستِ خودمان خوشحال نمی شویم، بلکه اموری غیر اختیاری سبب شادی ما می شود. البته ایجاد برخی مقدّماتِ شاد شدن می تواند دست ما باشد ولی این که تحقّق آن مقدمه ها به شاد شدن ما بینجامد، به اختیار ما نیست. شادی و غم ما به معنای دقیق کلمه اختیاریِ ما نیستند. هم چنین است آرامش روح و روان. خیلی اوقات انسان می خواهد آرامش داشته باشد امّا نمی تواند. متوسّل به قرص های مسکّن اعصاب می شود ولی تأثیر آن ها هم به اختیار او نیست.
به طور کلّی میزان و نحوه ی تأثیر پذیریِ ما از حوادث به اختیار ما نیست، بعضی ها تحمّلشان بیشتر و بعضی کمتر است و این پر ظرفی یا کم ظرفی به اختیار خودمان نیست، البته تلقین و تمرین روحی یا معالجات پزشکی گامی مؤثر هستند ولی تأثیر همه ی این ها هم به خواستِ خود فرد نمی باشد. ما می یابیم که تأثیر این امور به اختیار ما نیست. به تعبیر دیگر ما در این تحوّلات «فاعل» نیستیم بلکه صرفاً «منفعل» می باشیم و حالتِ انفعالی خود را در همه حال وجدان می کنیم، حتّی در مواردی ه که به میل و اختیار خود، طالب تغییر حالی هستیم، می یابیم که صرفاً آن حالِ جدید را «طلب» می کنیم و مقدّماتی برای پیدایش آن ایجاد می نماییم. تا این مقدارش به خواست و همّت ما بستگی دارد. امّا این که از حالی به حال دیگر برگردیم و روحیّاتمان عوض شود، دست ما نیست و ما در این تغییر حال، «منفعل» هستیم، یعنی صرفاً تأثیرپذیر هستیم نه تأثیر گذار. البته می توانیم شرایط و مقدّماتی فراهم کنیم تا حال روحیِ ما دگرگون شود ولی دگرگون شدنش فعلِ ما نیست بلکه صرفاً یک انفعال است. همه ی حالات روحی ما چنین است: امیدواری و یأس، جرأت ورزی و ترس، یادآوری و فراموشی و... مثالهای دیگری از این امورِ غیر اختیاری اند. در همه ی این ها وابستگی و نیازمندی خود را به وضوح وجدان می کنیم. می یابیم که متّکی و قائم به خود نیستیم و با اراده و خواست خود زیر و رو نمی شویم.