مشخصات کتاب معرفت امام عصر (عجج)
نام : |
کتاب معرفت امام عصر (عجج) |
مولف ، نویسنده : |
دکتر سید محمد بنی هاشمی |
انتشارات، نشر : |
نیک معارف |
تعداد صفحات / سایز و مدل : |
432 / وزیری شومیز |
شابک : |
9645567785 |
قیمت پشت جلد : |
320,000 تومان |
قیمت با تخفیف : |
288,000 تومان |
|
فصل 1: عبادت با معرفت؛ هدف از خلقت بندگان
معنای صحیح هدفداری خداوند
اشاره
وقتی از هدفداری در افعال الهی صحبت می شود، باید توجّه داشت که خداوند همچون انسانها نیست که ابتدا هدف یا اهدافی را در نظر می گیرند و سپس کارهای خود را برای رسیدن به آنها انجام می دهند. چنین تصوّری در مورد ذات مقدّس پروردگار روا نیست. چون نمی توان گفت که خداوند تحت تأثیر انگیزه هایی قصد انجام کاری را می کند. این ویژگی از آنِ مخلوقات است و نسبت دادنش به پروردگار از مصادیق تشبیهِ باطل می باشد.
هدف فاعل و هدف فعل
برخی تفاوت میان هدفداری در انسان و خداوند را به این دانسته اند که: هدف انسان از کارهایش، رفع نقصی از ذات خودش است، در حالی که خداوند هیچ نقصی ندارد، پس هدف داشتن او به معنای رفع نقص از خودش نیست، بلکه کار خدا وقتی هدفدار است که نقصی را از مخلوق رفع نماید. انسان اگر آب یا غذا می خورد، برای این است که تشنگی یا گرسنگی خود را رفع نماید و به این ترتیب نقصی را از خود برطرف نماید و به کمالی که فاقد است برسد. از این جهت است که می گویند: هدف انسان در کارهایش، هدفِ «فاعل» است. امّا این معنا در
مورد افعال خداوند صادق نیست. او کاری را برای رفع نیازی از خود و رسیدن به کمال و سعادتی انجام نمی دهد. هدف خداوند رساندن مخلوقات به کمالات شایسته خودشان است. مثلاً خدا انسان را می آفریند و سپس او را در مسیری که به کمال برسد، قرار می دهد تا از این طریق نقایص او را رفع کند و به کمالات شایسته اش برساند. تحقّق این کمالات را در انسان، می توان هدف خداوند از خلقتِ او دانست، ولی این کمالات در حقیقت هدفِ انسان است و هدف خداوند این است که مخلوقش به کمال برسد. به همین جهت گفته می شود که هدف در افعال الهی، هدفِ«فعل» است و مقصود از فعل همان مخلوقات هستند. آیا این بیان مشکل تشبیه خدا به مخلوقات را حل می کند؟
غایت یا علّت غایی فعل
در پاسخ باید گفت که: هدف «فعل» را هم نمی توان غایت خداوند در افعالش دانست. «غایت» یا هدف، چیزی است که سببِ فاعلیّت فاعل می باشد. غایت انسان در آب خوردن رفع عطش می باشد که برای او کمال محسوب می شود . همین کمال است که سبب آب خوردن او می گردد. پس غایت فعل سبب فاعلیّت فاعل آن می باشد. آنچه فاعل را به فاعلیّت می آورد، همان غایت یا علّت غایی است. لذا می گویند: «علّت غایی»، علّت «علّت فاعلی» است. در مورد افعال الهی این غایت، همان کمالی است که مخلوق به آن می رسد. هدفِ خداوند از خلق مخلوقات - در فرض مورد بحث - این است که آنها را به کمالات شایسته خود برساند. بنابراین کمال مخلوق - مثلاً رفع عطش از انسان - همان غایتی است که فاعل (خداوند) را به فاعلیّت می آورد.
با این ترتیب روشن می شود که نسبت دادن غایت به افعال الهی، به معنای هدف فعل نیز جایز نمی باشد؛ زیرا لازمه آن این است که بالاخره خداوند تحت تأثیر داعی و انگیزه اش افعالش را انجام می دهد. اشکال از اینجا ناشی می شود که هدف - هر چند هدفِ فعل - در نهایت به خداوند نسبت داده می شود. می گویند: هدفِ خداوند این است که مخلوقِ خود را به کمال برساند. در صورتی که به محض اینکه هدفداری به خداوند نسبت داده شود، مفهوم غایت، به معنایچیزی که سببِ فاعلیت فاعل است - در ذات مقدّس ربوبی راه پیدا می کند.
اگر گفته شود که این مفهوم ربطی به ذات الهی ندارد، می گوییم: پس اینکه غایت خداوند در فعلش، «هدف فعل» می باشد چه مفهومی دارد؟! امّا اگر به هر حال می خواهیم این هدف را به خداوند نسبت بدهیم - که چاره ای هم از آن نداریم - لازم می آید که ذات مقدّس پروردگار به معنایی تحت تأثیر دواعی و انگیزه ها قرار گیرد.
بنابراین اگر در توجیه هدف از خلقت خداوند، از قول او بگوییم:
من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم
باز هم مشکل تشبیه خداوند به مخلوقات حل نمی شود؛ زیرا بالاخره چیزی (جود کردن و سود رساندن به مخلوقات) را انگیزه و عامل مؤثّر در فاعلیّت خدای متعال دانسته ایم که این خود مصداق ناقص دانستن اوست. هر موجودی که در ذات خود یا در افعالش به نحوی تحت تأثیر غیر باشد، بی نیاز مطلق نیست و در نیازمندی با مخلوقات شباهت دارد.
داعی زائد بر ذات یا عین ذات
ممکن است گفته شود که: داعی و انگیزه قائل شدن برای خداوند در افعالش، در صورتی نادرست است که این داعی زائد بر ذات مقدّس او باشد، امّا اگر داعی عین ذات باشد، دیگر خداوند تحت تأثیر غیر خود قرار نمی گیرد و محتاج دیگری نمی شود.
امّا این فرض مشکل اساسی تری دارد و آن این است که اصولاً مفهوم انگیزه (داعی) اقتضا می کند که چیزی غیرِ ذات سبب فاعلیّت فاعل شود. اینکه ذاتِ چیزی علّت فاعلیّت خودش شود، قابل فرض نیست. «غایت» یعنی چیزی که فاعل را به فاعلیّت می آورد. اگر غایت عین فاعل باشد، لازم می آید که خودش، خودش را به فاعلیّت آورد که این فرض بی معنایی است. زیرا اگر وجود ذات برای فاعلیّت فاعل کفایت می کند، دیگر «داعی» بر فعل لازم نیست و اگر کفایت نمی کند، پس اینکه داعی عینِ خود ذات باشد، چگونه قابل فرض است؟ (دقت شود!)