مشخصات کتاب آفتاب در حجاب
نام : |
کتاب آفتاب در حجاب |
مولف ، نویسنده : |
سید مهدی شجاعی |
انتشارات، نشر : |
نیستان کتاب |
تعداد صفحات / سایز و مدل : |
238 / رقعی شومیز |
شابک : |
9789643373345 |
قیمت پشت جلد : |
180,000 تومان |
قیمت با تخفیف : |
149,000 تومان |
|
«آفتاب در حجاب» از ماندگارترین آثار ادبیات مذهبی است، واگویه ای تاریخی که تاریخ صرف نیست، عاشورایی است از نگاه حضرت زینب (س)، کربلایی است برای حضرت زینب (س)، پیوند حماسه و عاطفه و ادب و عشق. بی شک هیچ کسی نتوانسته و نخواهد توانست منشور کربلا را با وجوه بی نهایت آن، به تمام و کمال در قالب هنر به تصویر بکشد. با این همه، «آفتاب در حجاب» گامی است کوچک در به تماشا نشستن غم های کربلا از نگاه قلة صبر و استقامت، حضرت زینب (س). در این زمانه که حماسه کربلا به انواع تحریف ها آلوده شده است ، این اثر می تواند با روایتی ناب از این واقعه، دریچه جدیدی به روی عاشقان اباعبدالله (ع) و خواهر گرامی اش حضرت زینب کبری (س) بگشاید.
آفتاب در حجاب روایتی است از زندگی حضرت زینب. از کودکی تا عاشورا تا اسارت و تا وفات. اثری که ماندگاریاش از حال پیداست. رمانی که به پشتوانه تحقیقات دقیق و عالمانه تاریخی و روایی، به همه زوایای پنهان و آشکار زندگی و رفتار و درونیات حضرت زینب پرداخته است. شجاعی زبان روایتش را توی مخاطب انتخاب کرده، راوی دانای کلی است نامحدود که در تمام روایت حضرت زینب را مخاطب قرار داده و روایتش را پیش میبرد. فرمی که در ادبیات داستانی ایران نمونهاش کمتر دیده شده. داستان از کابوس حضرت زینب در کودکی آغاز میشود: چشمهای اشکآلودت را به پیامبر دوختی، لب برچیدی و گفتی:«خواب دیدم، خواب پریشان دیدم. دیدم که طوفان به پا شده است، طوفانی که دنیا را تیره و تار کرده است. طوفانی که مرا و همه چیز را به این سو و آن سو پرت میکند، طوفانی که چشم به بنیان هستی دارد. ناگهان در آن وانفسا چشم من به درختی کهنسال افتاد و دلم به سویش پرکشید…» داستان از این کابوس که گواه رحلت پیامبر است و شهادت مادر و پدر و… آغاز میشود و در انتهای کتاب باز به همین خواب پریشان میرسیم: «تعبیر شد خواب کودکیهای من پیامبر! و من اکنون با یک دنیا مصیبت و غربت تنها ماندهام…»
گزیده کتاب:
در کربلا، شاید هیچکس به اندازه تو زهر عطش در جانش رسوخ نرده باشد،بچه ها که فریاد العطش سرداده اند، همگی در سایه سار خیمه بوده اند،مردان که تشنگی، بنیانهای وجودشان را مکیده است، هیچکدام پوششی به طاقت فرسایی حجاب تو بر تن نداشته اند، معجر و مقنعه و عبا و دشداشه و لباس کامل، در زیر آفتاب سوزنده نینوا، حتی خون رگهای تو را تبخیر کرده است، تو اگر با همین حجاب، در عرصه نینوا می نشستی، عطش تمام وجودت را به آتش می کشید، چه رسد به اینکه هیچکس در کربلا به اندازه تو راه نرفته است، ندویده است، هروله نکرده است – مگر البته خود حسین (ع) و تو اکنون با این حال و روز باید فریاد العطش بچه ها را بشنوی و تاب بیاوری. باید تشنگی را در تار و پود جوانان بنی هاشم ببینی و به تسلایشان برخیزی. باید زبانه های عطش را در چشم های کودکان نظاره کنی و زبان به کام بگیری و دم برنیاوری،باید خون را از لبهای ترک خورده ات بروبی و به گونه هایت بمالی تا زردی رخسار تو بچه ها را دچار ضعف و سستی نکند،باید تصویر کوثر را در آینه نگاهت بخشکانی تا بچه ها با دیدن چشمهای تو به یاد آب نیفتند،باید آوندهای خشکیده اینهمه نهال را به اشک چشم آبیاری کنی تا تصویر پژمردگی در مخیله دشمن بخشکد و گلهای باغ رسول الله را شاداب تر از همیشه ببیند، اما از همه اینها مهمتر و در عین حال سختتر و شکننده تر ، کار دیگری است و آن اینکه نگذاری آتش عطش بچه ها از در و دیوار خیمه ها سرایت کند و توجه ابوالفضل را برانگیزد، نگذاری طنین تشنگی بچه ها به گوش عباس برسد.
مولف: سید مهدی شجاعی
ناشر : اننتشارات نیستان