مشخصات کتاب آن مرد با باران می آید.
نام : |
کتاب آن مرد با باران می آید. |
مولف ، نویسنده : |
وجیهه سامانی |
انتشارات، نشر : |
کتابستان معرفت |
تعداد صفحات / سایز و مدل : |
184 / رقعی شومیز |
شابک : |
9786008460060 |
قیمت پشت جلد : |
135,000 تومان |
|
این کتاب روایت داستانی زندگی یک خانواده طبقه متوسط در کوران انقلاب را مطرح کرده است که وقایع داستان حول یک گروه نوجوان که در راس آنها شخصیتی به نام بهزاد است، اتفاق می افتد.
انقلاب تنها یک اتفاق بزرگ بیرونی نبود که ارکان حکومت شاه را فرو ریخت ؛ بلکه روح و درون مردمان جامعه ای را منقلب کرد و اعتلا بخشید.
این همان چیزی است که وجیهه علی اکبری سامانی در رمان «آن مرد با باران می آید» طرح کرده است. او در این کتاب، قصه پسری نوجوان را حکایت می کند به نام بهزاد که ناگهان در مسیر انقلاب قرار گرفته است. او دچار ترس هایی است که شاید هر نوجوانی در آن سن دارد اما در بهزاد کمی بیشتر هم هست.
از طرفی هم به واسطه سن و تجربه اش از خیلی چیزها سر در نمی آورد. با این همه، وجود برادر بزرگترش بهروز که رفتار و تفکرات انقلابی دارد، کم کم ترس های او را کم می کند و بر شناختش می افزاید. بهروز برای او از کاپیتولاسیون می گوید و دیگر ظلم ها و بی عدالتی هایی که آمریکایی ها و رژیم پهلوی بر سر مردم ایران آورده اند. از سویی دیگرسعید، بچه محل و همکلاسی بهزاد، که سرِ نترسی دارد، با کارهایش او را ترغیب می کند که بیشتر و زودتر به صف انقلابیون بپیوندد. علی اکبری در ادامه «آن مرد با باران می آید»، از روزهای پرشور انقلاب می گوید، از شعارها و تظاهرات و دیوارنویسی ها تا الله اکبرگویی های شبانه و پخش اعلامیه و تجمع در مساجد. اما پدر بهزاد فکر می کند که همه این اتفاقات، گذرا و بی ثمر است و با شعار و تظاهرات، نمی توان جلو ارتش مسلح شاه ایستاد. با این همه، ایمان جمعی مردم و پیشروی انقلاب، او را هم با این رود خروشان همراه می کند. اما دستگیر شدن بهروز و مریض بودن مادربزرگ او، شرایط دشواری را برایشان رقم می زند. با وجود این، پایان داستان، به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی است و شکوفایی جان همه مردم کشور و بهزاد و خانواده اش.
تقریظ آیت الله خامنه ای بر کتاب آن مرد با باران میآید :
کتاب آن مرد با باران میآید » مورد مطالعه و عنایت حضرت آیت الله العظمی خامنهای، که همواره بر خلق و انتشار آثار ارزشمند در حوزههای گوناگون معارف دینی، انقلاب اسلامی و دفاع مقدّس و... تأکید داشتهاند، قرار گرفته موجب افتخار خانم وجیهه سامانی و استمرار تلاش ایشان در خلق آثاری از این قبیل خواهدبود، انشاءالله.
در بخشی از کتاب میخوانیم :
فریاد جمعیت بلندتر از قبل در تمام صحن خیابان میپیچد: "شاه فراری شده، سوار گاری شده"
سعید به طرفم برمیگردد و در حالی که در چشمانش برق شادی میدرخشد، چیزهایی میگوید.
صدایش در میان همهمه جمعیت گم میشود. فقط چند کلمهای از حرفهایش را پراکنده میشنوم: "بهروز... زندان... آزادی..."
بوی باران میآید. صورتم را که به طرف آسمان میگیرم، چند کبوتر از وسط کاج های وسط میدان پر می کشند و در دل آسمان ابری بالا میروند.
چشمانم را می بندم. یک قطره باران می چکد روی پیشانیام، یکی هم روی گونه ام.
چشمانم را که باز میکنم، از پشت پرده تار و لغزان اشک، می بینم که به جای مجسمه شاه وسط میدان، که حالا تکه تکه روی زمین افتاده، پرچم سبز الله اکبری بالا رفته است...
مولف : وجیهه سامانی
ناشر : انتشارات کتابستان معرفت