مشخصات کتاب ده نکته از معرفت نفس
نام : |
کتاب ده نکته از معرفت نفس |
سلسله مباحث معرفت دینی , انسان شناسی 3 |
مولف ، نویسنده : |
استاد اصغرطاهر زاده |
انتشارات، نشر : |
لب المیزان |
تعداد صفحات / سایز و مدل : |
56 / رقعی شومیز |
شابک : |
9789649473499 |
قیمت پشت جلد : |
36,000 تومان |
موضوع : |
نکاتی از نفس, خود شناسی و خداشناسی |
|
معرفت نفس يا «خودآگاهي حضوري» اولين قدم است تا «خود» را از «ناخودِ خود» جدا كنيم و «ناخودِ خود» را خود نپنداريم كه اين بزرگترين بلايي است كه بر بشر امروز وارد شده، به طوري كه ديگر هيچ رابطهاي با خود ندارد.
جايگاه معرفت نفس در ارتباط با واقعيت
1- وقتي پذيرفتيم كه گوشها و زبانها منتظر گفت تازهاي است – اما نه تازهاي بريده از حكمت گذشته – روش « معرفت هستي از طريق معرفت نفس » يكي از آن زبانهاست كه ميخواهد هركس به خودش نظر كند ولي خودي عاري از همه چيز، حتي عاري از بدن و زمان و مكان، تا جايي كه انسان از سر حيرت و تعجب بگويد:
- وه، چه بيرنگ و بينشان كه منم كي بدانـم مـرا چنـان كه منـم
و در اين حال از اصالت دادن به «ماهيات» عبور كرده و با «وجود» روبهرو ميشود، يعني متوجه ميشود كه خودش فقط هست، بدون آنكه نظر بر چيستي يا ماهيت خود داشته باشد و اين اولين قدم ارتباط با معلوم زنده است و نه معلوم مرده.
2- وقتي متوجه شديم با حرفهاي عادي و تكراري ميتوان چرخ جهان را به گردش درآورد و گوش مستمعان را پر كرد بدون آنكه بتوان جهان و عالَمِ انسانها را تغيير داد، و از آن طرف نيز وقتي پذيرفتيم براي تغيير عالَمِ انسانها، بايد حرفي به ميان باشد كه وجه پايدار آنها را جهت دهد، شايد بتوان به مباحث معرفت نفس در اين راستا اميدوار بود.
3- روش معرفت نفس؛ روشي است كه معتقد است معرفتِ «نفس انسان » يعني «جهان صغير»، راه وصول به معرفت «جهان كبير» است و لذا از اين منظر به انسان مينگرد تا به معرفت حق نايل آيد، ولي نه به خداي درون ذهنها كه با علم حصولي از وجود او آگاهي مييابند.
4- وقتي درست در خود سير كنيم، آري وقتي درست در خود سير كنيم، خود را دريچة ارتباط با خدا مييابيم و معني «مَنْ عَرَفَ نَفْسَه، فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ » تحقق مييابد. پس در اين راه هرچيزي كه مانع شناخت تمامي حقيقت ماست و مانع درست نگريستن بر خودمان است، بايد كنار گذاشته شود.
5- انسان بهواقع «حيوان ناطق» نيست، بلكه محل ظهور همة اسماء الهي است. و قلبش محلي است كه حق در آن محل، خود را به نمايش ميگذارد. و شريعت در همة ابعاد خود متذكر اين حقيقت دروني انسان است تا انسانها از طريق شريعت الهي، آنچه را مانع ارتباط صحيح با خود راستين آنها است از ميان بردارند. پس يك رابطة دوطرفي بين «خودشناسي و فهم شريعت» و بين «عمل به شريعت و خودشناسي» وجود دارد. مهم آن است كه از طريق معرفت نفس؛ منظر خود را به شريعت تصحيح كنيم تا انتظاراتمان از آن برآورده شود.
6- معرفت نفس يا «خودآگاهي حضوري» اولين قدم است تا «خود» را از «ناخودِ خود» جدا كنيم و «ناخودِ خود» را خود نپنداريم كه اين بزرگترين بلايي است كه بر بشر امروز وارد شده، به طوري كه ديگر هيچ رابطهاي با خود ندارد.
7- معرفت نفس؛ معرفتي است جهتدار كه به شناختِ حقيقتِ جامعِ واحدي به نام «نفس مجرد انساني» منجر ميشود و راه رسيدن به «حقيقت جامع اَحدي» يعني خداوند را باز ميكند. ولي زنهار كه بايد متوجه بود اين معرفت، غير از علمهايي است كه هدفشان جمع اطلاعات است و انسان در چنين علومي تا بينهايت كسب علم ميكند، ولي از حقيقت خود و حقيقت عالَم غافل است. يعني از همه چيز غافل است، چنانچه اميرالمؤمنين«عليهالسلام» ميفرمايند: « كَيْفَ يَعْرِفُ غَيْرَهُ مَنْ يَجْهَلُ نَفْسَه» يعني چگونه انسان ميتواند غير خود را بشناسد در حاليكه به خودش جاهل است.
وقتي انسان از طريق معرفت نفس وارد علم حضوري شد و قلبش در صحنة معرفتش حاضر گشت، تازه با زبان آيات و روايات كه ظهور حقايق قلب پيامبر خدا«صلواةاللهعليهوآله» و ائمه معصومين«عليهمالسلام» است احساس آشنايي ميكند و يك نحوه نزديكي با كلمات اين ذوات قدسي در خود احساس مينمايد. همچنانكه حضرت علي«عليهالسلام» در روايت فوق فرمودند: وقتي كسي خودش را نشناسد، چگونه چيز ديگري را خواهد شناخت. در واقع نه قرآن را ميتواند بشناسد و نه امامان معصوم«سلاماللهعليهم» را و نه سخنان آنها را.
8- معرفت نفس علمي است كه با «نظر كردن» به معلومِ حضوري و وجودي، براي انسان حاصل ميشود و نه با «فكر كردن» در بارة معلوم حصولي. و فرق زيادي است بين «نگاه كردن» به حقيقتِ چيزي و بين «خبردار شدن» از آن حقيقت. همچنانكه فرق زيادي است بين ديدن كثرتها در آيينة وحدت، و بين سرگرداني در مجموعة كثرتها، بدون جمع ديدن آنها در يك وحدت حقيقي معنوي، و در نتيجه دور ماندن از ارتباط با حقيقت اين كثرات.
9- توحيد در سه ساحت هستي عبارت است است از:
الف: «توحيد عالَم ماده» كه در اين منظر روشن ميشود تمام حركات عالم ماده، ريشه در آن ذات متحول عالم ماده دارد و بحث حركت جوهري از آن جوهر حركتمند خبر ميدهد.
ب: «توحيد انسان» كه روشن ميكند همة قوا و حركات انسان ريشه در نفس جامع و مجرد او دارد و بحث معرفت نفس حكايتگر آن است.
ج: «توحيد عالم هستي» كه روشن ميكند وجود و تدبير عالَم و آدم در گرو ذات اَحدي است. ولي تا انسان معني توحيد حضوري و وجودي را با نظر به نفسِ مجرد خود نشناسد نميداند چگونه بايد به دنبال توحيد عالم هستي بگردد و لذا اصلاً نميتواند خدا را ببيند، و معني ديدن خدا را هم نميفهمد و در نتيجه نميتواند عالَم كبير را به تماشا بنشيند و خود را درعالم، در آغوش خدا بيابد، بلكه با هزار تأسف ممكن است با دانايي به خدايِ مفهومي، هرچه بيشتر جذب كثرت بيپايان عالَم ماده بشود و از خداشناسي خود هيچ بهرهاي نبرد.
10- بحث «ده نكته از معرفت نفس» إنشاءالله مدخل خوبي جهت امر فوق خواهد بود. پيشنهاد ميشود كه پس از آن براي تدبّر بيشتر به كتاب «آشتي با خدا از طريق آشتي با خود راستين» رجوع كنيد و همچنين از طريق بحث «انسان در اسلام» با دقت بيشتر در اين مسير ميتوان گام زد. و در نهايت اگر خواستيد در اين راه به عمق لازم دست يابيد و معرفت نفس را وسيلة كشف معارف عميق ديني قرار دهيد، به كتاب «معرفتالنفس و الحشر» كه ترجمة جلد 8 و 9 اسفار اربعه ملاصدرا«رحمةاللهعليه» است رجوع فرماييد، البته لازم است كتاب اخير را همراه با شرح آن مطالعه فرماييد.
مولف:اصغر طاهرزاده
نشر: انتشارات لب المیزان