مشخصات کتاب لو 30 یا ( لوثیا )
نام : |
کتاب لو 30 یا ( لوثیا ) |
داستان های تخیلی درباره موجودات ماوراء الطبیعه |
مولف ، نویسنده : |
امید کوره چی |
انتشارات، نشر : |
کتابستان معرفت |
تعداد صفحات / سایز و مدل : |
479 / رقعی شومیز |
شابک : |
9786008460077 |
قیمت پشت جلد : |
247,000 تومان |
قیمت با تخفیف : |
222,300 تومان |
موضوع : |
داستان های تخیلی درباره موجودات ماوراء الطبیعه |
|
کتاب لو 30 یا (لوسیا) در واقع دنباله رمان «هفت جن» بوده در ادامه آنهایی که جلد اول را خوانده باشند برای شکست دشمن روشنایی وارد فضای تازهای خواهند شد.رمان «لوسیا» جلد دوم مجموعه «هفت جن» به قلم امید کورهچی از سوی نشر کتابستان معرفت چاپ شده است.
نویسنده این رمان در مورد لو30یا می نویسد:
«انکار نمی کنم که هم شوق دارم هم کمی دلهره دارم مخصوصا بخاطر خوانندگانی که مهربانانه پیام های محبت آمیز گذاشتن. شوق از این جهت که بنظر خودم کتاب بهتر از هفت جن بهشون هدیه کردم تا لحظات قشنگی رو باهاش داشته باشن و دلهره از این جهت که نکنه خدای نکرده این کتاب نا امیدشون کنم.
کلا الان در حالتی از خوف و رجاء هستم که تا بحال درکش نمی کردم. اصلا همین حالت چند ماه باعث شده هفت جن ۳ رو نتونم بیشتر از ۵۰ صفحه بنویسم و مدام منتظر بازخورد هایی هستم که ممکنه تلخ اما درست باشه.»
رمان «لوثیا» به قلم امید کورهچی در ۴۸۰ صفحه با شمارگان یک هزار و صد نسخه با قیمت 42 هزار تومان از سوی انتشارات کتابستان معرفت روانه بازار کتاب شده است.
گزیده ای از کتاب لو30یا :
«ما خواهران دریا بودیم، مریشا و تریشا. ملکه می گفت نام ما را پادشاه آگراداتس انتخاب کرده؛ مریشا یعنی جنگجو و تریشا یعنی جادوگر.
ما دو پری، تنها امید سرزمین پریان بودیم تا آنکه مریشا قانون را نقض کرد. بله، در سرزمین پریان قانونی وجود دارد که بر سنگپاره های کوه بنفش حکاکی شده، قانونی که می گوید هرکس بخواهد سرزمین پریان را ترک کند، به راستی از آیین نیاکان خود برگشته و مرتد و لعنتی است؛ او مستحق مرگ است، نابودش کنید یا کوه بنفش او را خواهد کشت.»
در بخشی دیگر از داستان کتاب میخوانید:
وقتی او را با خطوط سیاه حک شده بر پشت و کتفهایش پیش من آوردند، صداقتی در چشمهایش بود که قلبم رضا نداد به تهمت جنون از بارگاه برانمش یا به جرم غفلت در بندش کنم. صدای فرشتگان که جنگجویان افلاک بودند، بلند شد که «او را به اتهام خیانت بکشید!» اما من به زخم سیاه سینهاش خیره شدم، سختترین راه را برگزیدم و گفتم:
آزادش کنید!
روقاییل فرشته که وزیر بارگاه بود، تا حرف را شنید؛ خشمگین برآشفت و گفت:
چگونه میتوانی یک دروغگو را آزاد کنی؟ آیا شرافت شاهی و اصالت فرشتگی چنین اجازهای به تو میدهد که یک خائن را آزاد کنی؟!
دوباره بههاتف نگاه کردم؛ هنوز با دستهای بسته و بدن زخمی، خیره بود به چشمهایم. رده ردههای سیاه پشت و کتفهایش نشان میداد او قاصد یک خبر بوده؛ خبر حمله طمطامهای سیاه معبد شیطان به ارض طایفه چهارم جنها. البته این خبر، چیزی نبود که روقاییل برای خاطر آن به هاتف اتهام خیانت بزند؛ موضوع چیز دیگری بود. با اشاره دست، به هاتف سفید پوشی که در آسمان چهارم دیگر مجبور نبود کالبد پرندهای خودش را حفظ کند و به شکل فرشتگان در برابرم زانو زده بود، علامتی دادم و آمرانه گفتم:
به همگان بگو چه دیدهای؟
مولف : امید کوره چی
ناشر : انتشارات کتابستان معرفت