مشخصات کتاب نخل و نارنج
نام : |
کتاب نخل و نارنج |
داستان زندگینامه شیخ مرتضی انصاری |
مولف ، نویسنده : |
دکتر وحید یامین پور |
انتشارات، نشر : |
جمکران |
تعداد صفحات / سایز و مدل : |
230 / رقعی شومیز |
شابک : |
9789649736181 |
قیمت پشت جلد : |
160,000 تومان |
قیمت با تخفیف : |
144,000 تومان |
|
اثرگذاری شیخ مرتضی انصاری بر جریان فقه شیعه مشهور است و تلاش مثالزدنی و ستودنی او در تربیت شاگردانی که ساختار علمی دین را قوت بخشیدند و شاگردان آنها بعدها دنیا را تکان دادند بر همه مشخص است.
شاگردانی که این عالم تربیت کرد، پرچمدار مبارزات سیاسی تاریخسازی در خاورمیانه شدند؛ بهعنوان نمونه میرزا محمدحسن شیرازی عهدهدار زعامت دینی شیعیان شد وتوانست در برابر قرارداد استعماری عصر ناصرالدین شاه فتوای مهم تحریم تنباکو را صادر کند و مردم را به مقاومت فرابخواند.
پیروزی میرزای شیرازی توانست راه را بر جنبشهای بعدی فراهم کند و دیگر شاگردان شیخ انصاری در ربع نخست قرن چهاردهم هجری توانستند نخستین انقلاب ۱۰۰ ساله اخیر را در منطقه خاورمیانه رهبری کنند. مکتب علمی و فقهی او شاگردانی چون امام خمینی (ره) داشت که اولین حکومت دینی در دوران غیبت کبری را بنا کردند.
در بخشی از کتاب می خوانیم :
رگبار باران پاییزی به در و دیوار میخورد. غرّش رعد صدای مهیبی داشت و وقتی با سپیدی برق میآمیخت، مهیبتر میشد. ابرها آنقدر پایین بودند که مرتضی فکر کرد اگر به پشت بام برود، میتواند دستش را در آنها فرو کند. پسرک بیاعتنا به اینکه سرتاپا خیس شده، در کوچه میدوید. به درِ خانه که رسید، با هر دو مشت به لنگههای چوبی در کوبید.
خب… امان بده پسر! آمدم.
مادر چادرشبی روی سرش انداخت تا از شلاق دانههای درشت باران در امان بماند. در را باز کرد و خودش دوید بهسمت اندرونی. مرتضی عرض حیاط را از دهلیز تا لب پلهٔ شاهنشین دوید. از روی چالهای که میان آجرفرشهای کف حیاط پر از آب شده بود، پرید. ایستاد و انگار که چیزی از دستش در رفته باشد، برگشت و جفتپا پرید وسط چالهٔ آب. کودکانه خندید و بهسوی اندرونی برگشت.
مرتضی! این خلبازیها چیست؟ اینقدر عذابم نده. اگر سینهپهلو کنی، چه خاکی سرم بریزم؟
مرتضی ریز خندید و تندتند لباسش را از تنش درآورد، مچاله کرد و جلوی مادر گذاشت
در بخشی از زندگی نامه شیخ مرتضی انصاری می خوانیم:
شیخ در آن سال ها،مرجع تقلیدی شصت ساله بود که همچنان در خانه ای استیجاری زندگی می کرد.مردم نجف در تمام این سال ها دیده بودند که او چگونه در فقر محض روزگار گذرانیده و حتی هنگامی که چند هزار تومان از وجوهات مردم در خانه ی او بود،برای ادای قرضش گلیم زیر پای خود را فروخته بود.آن ها که به او اقتدا می کردند،به نان خالی ساختند.
اما فقر همچنان می تازید.بعضی شب هنگام که بازار به تعطیلی می رفت،عبا روی سرشان می کشیدند و از کنار دکان ها برگ کاهو های دور ریخته شده را بر می داشتند و برخی به خوردن قاووت اکتفا می کردند و آن هنگام که گروهی عظیم از طلبه ها فقر را اظهار نکردند،مدرس ها آن چنان در بحث علمی اوج گرفت که به عنوان ضرب المثل در تاریخ علم و فقاهت ماندگار شد.
اهل خانه نیز چه می خواستند و چه نمی خواستند در یک زندگی فقیرانه و ساده شریک بودند.زندگی شیخ برای آن ها که اهل عافیت طلبی و راحتی بودند،هیچ حسادتی را بر نمی انگیخت.او به اقل معاش،آن چنان که حتی یک پول را نتوان پس انداز کرد، روزگار می گذرانید و این شیوه از زندگی را به آن ها که با او بودند،آموخته بود؛به برادرانش،شاگردانش و از همه خوب تر به همسر و فرزندش. (کتاب نخل و نارنج/صفحه 169)
مولف : وحید یامین پور
ناشر : انتشارات کتاب جمکران