مشخصات کتاب پایی که جاماند
نام : |
کتاب پایی که جاماند |
خاطراتی از جنگ تحمیلی |
مولف ، نویسنده : |
سید ناصر حسینی پور |
انتشارات، نشر : |
سوره مهر |
تعداد صفحات / سایز و مدل : |
614 / رقعی شومیز |
شابک : |
9786001752247 |
قیمت پشت جلد : |
645,000 تومان |
|
کتاب پایی که جا ماند، یادداشتهای روزانه سید ناصر حسینی پور از زندانهای مخفی عراق است. سید ناصر حسینی پور این کتاب را به گروهبان عراقی، ولید فرحان، سرنگهبان اردوگاه 16 تکریت، که در زمان اسارت، او را بسیار شکنجه و آزار داده، تقدیم کرده است.
سید ناصر چهارده ساله است که به جبهه میرود و شانزده ساله است که در آخرین روزهای جنگ، در جزیره مجنون به اسارت عراقیها درمی آید؛ درحالی که دیدهبان است و در واحد اطلاعات فعالیت میکند. وقتی اسیر میشود یک پایش تقریباً قطع شده و به رگ و پوستی بند بوده است. با این حال تصمیم میگیرد در دوره بعد از اسارت باز هم دیدهبان اتفاقات و حوادث باشد، اما این بار بدون دوربین و دکل. او دیدهها و شنیدههایش را، در کاغذهای کوچکی که از حاشیه روزنامهها و کتابهای ارسالی سازمان مجاهدین خلق جمع آوری کرده است، با رمز مینویسد و در لوله عصایش جاسازی میکند.
- در بخشی از کتاب پایی که جا ماند میخوانیم:
امروز بعدازظهر دمای هوا نسبت به روزهای قبل چند درجه کمتر بود. هر چند برای ریختن آتش تهیه از غروب تا موقع طلوع خورشید مشکلی نبود؛ برای دشمن مشکل در روز و گرمای بالای 45 درجه بود. دشمن با شلیک گلولههای دودزا و فسفری برای ثبت تیر، جادهٔ خندق و جادههای عقبه و پشتیبانی ما از جمله جادههای سیدالشهدا، بدر قمربنیهاشم، صاحب الزمان، شهید همت و جادهٔ جدیدالاحداث شفیعزاده معروف به توپخانه را گراگیری کرد. در اینجور مواقع دشمن جادهها، سنگرهای فرماندهی، محل تجمع نیروها، آتشبارهای ادوات و توپخانه را با گلولههای دودزا نشانهگیری میکرد، دیدهبانهای عراقی محل اصابت گلولهها را رصد کرده و برای پاتک ثبت تیر میکردند. آنطور که بچههای اطلاعات قرارگاه میگفتند، عراقیها روبهروی جزیرهٔ مجنون فقط 130 کاتیوشا در خط دومشان مستقر کرده بودند.
نمیدانم کدام یک از جاسوسها و افراد خودفروخته، قضیه کاریکاتور را به گوش نگهبانها رسانده بود. عراقیها سراغ مسعود آمدند، کیسه انفرادیاش را تفتیش کردند و کاریکاتور را لابلای پتویش پیدا کردند، سعد از مترجم خواست بدون کم و زیاد جملاتی را که زیر کاریکاتور نوشته شده، برایش ترجمه کند. فاضل هم با ترس و لرز، جملات پایین کاریکاتور را ترجمه کرد. عراقیها برافروخته شدند، سعد که خیلی خشمگین و عصبانی بود، با کابل و لگد به جان مسعود افتاد. صفحه 664 و 665
فهرست مطالب :
- مقدمه
- فصل اول: جزیرهی مجنون ـ جادهی خندق
- فصل دوم: جزیرهی مجنون ـ پد خندق
- فصل سوم: المیمونه ـ سپاه چهارم عراق
- فصل چهارم: بغداد ـ زندان الرشید
- فصل پنجم: بغداد ـ بیمارستان الرشید
- فصل ششم: بغداد ـ زندان الرشید
- فصل هفتم: تکریت ـ کمپ ملحق
- فصل هشتم: تکریت ـ اردوگاه 16
- فصل نهم: تکریت ـ کمپ ملحق
- فصل دهم: تکریت ـ بیمارستان القادسیه
- فصل یازدهم: تکریت ـ کمپ ملحق
- فصل دوازدهم: تکریت ـ اردوگاه 16
- فصل سیزدهم: رمادیه ـ بیمارستان 17 تموز
- فصل چهاردهم: رمادیه ـ اردوگاه 13
- فصل پانزدهم: ایران ـ تولدی دوباره
مولف : سید ناصر حسینی پور
ناشر : انتشارات سوره مهر