در بازنویسی این خاطرات سعی شد آن احساس و فضایی که گوینده در آن قرار داشت، بدون تغییر منتقل شود. امید آنکه خداوند متعال از کاستیهای ما چشم پوشد و ما را در سایۀ لطف و رحمت بیپایان خود قرار دهد.
اطلاعات کتاب
نام کتاب : |
داستانهای کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت الله بهجت (ره)
|
مجموعه ۵ جلدی |
نويسنده ، مولف : |
جلد ١: آقای علی ابراهیمی؛ جلد ٢: خانم زینب توقع؛ جلد ٣: خانم اعظم ایرانشاهی؛ جلد ۴: سیده زهرا برقعی؛ جلد۵: اعظم ایرانشاهی
|
گرداوري ، مترجم : |
جلد ١: آقای علی ابراهیمی؛ جلد ٢: خانم زینب توقع؛ جلد ٣: خانم اعظم ایرانشاهی؛ جلد ۴: سیده زهرا برقعی؛ جلد۵: اعظم ایرانشاهی
|
نشر ، ناشر ، انتشارات : |
موسسه فرهنگی هنری البهجه
|
تعداد صفحه / قطع و نوع جلد : |
408 صفحه / پالتویی شومیز |
نوبت چاپ و سال چاپ : |
اول 1397 |
قيمت پشت جلد کتاب ( تومان ) : |
25000 |
موضوع : |
داستان های کوتاه از آیت الله بهجت |
شابک : |
97860078990900 |
تگ ها : |
خرید اینترنتی کتاب مجموعه خاطرات و داستان های کوتاه آیت الله بهجت, اسامی کتاب های آیت الله بهجت, کتاب بهجت, کتاب بهجت الدعا, کتاب در محضر بهجت ۳ جلدی, خرید رساله بهجت, بهجت آوا, کتاب العبد بهجتمجموعه آثار و کتاب ها و تالیفات آیت الله بهجت
|
|
درباره کتاب
کتاب داستانهای کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت الله بهجت (ره)
مجموعه ۵ جلدی
از آنجاکه قالب و سبک داستان کوتاه، ساده، روان و کوتاه است، مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیتالله بهجت با بهرهگیری گزارشها و مصاحبههایی که از اطرافیان ایشان تهیه و سپس پیادهسازی، نمایهزنی و دستهبندی شده بود، برای انتقال شیوههای رفتاری و معارفی است که در رفتار ساده و صادقانۀ این عارف روشنضمیر نمود یافته بود، آنها را برای بازنویسی به دست نویسندگان متعهد و مجرب سپرد تا این خاطرات را در قالب داستان کوتاه بازنویسی کنند.
در بازنویسی این خاطرات سعی شد آن احساس و فضایی که گوینده در آن قرار داشت، بدون تغییر منتقل شود. امید آنکه خداوند متعال از کاستیهای ما چشم پوشد و ما را در سایۀ لطف و رحمت بیپایان خود قرار دهد.
مجموعه ۵ جلدی کتاب داستانهای کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت... بهجت (ره)
آیتالله بهجت: مراجعه به تراجم علمای سلف بهمنزلۀ مراجعه به کتابهای معتبر اخلاقی است. هر کس که طالب تهذیب و ترقّی در امور معنوی است و میخواهد از زندگی و عمر خود چیزی استفاده کند، شایسته است بهشرح احوال آنها نگاه کند؛ که چه کارها میکردند.
آشنایان و نزدیکان حضرت آیتالله بهجت کرامت ایشان را نه در شفای مریض و اطلاع از غیب و طیالارض و موت اختیاری، که با وجود همه اینها، در سخنان حکیمانه و رفتار روزمرۀ ایشان میدانستند. او بهراستی مصداق کاملی بود از «کُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَیْرِ اَلْسِنَتِکُمْ؛ با رفتار خود، دعوتکننده [بهسوی دین] باشید.»
از آنجاکه قالب و سبک داستان کوتاه، ساده، روان و کوتاه است، مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیتالله بهجت با بهرهگیری گزارشها و مصاحبههایی که از اطرافیان ایشان تهیه و سپس پیادهسازی، نمایهزنی و دستهبندی شده بود، برای انتقال شیوههای رفتاری و معارفی است که در رفتار ساده و صادقانۀ این عارف روشنضمیر نمود یافته بود، آنها را برای بازنویسی به دست نویسندگان متعهد و مجرب سپرد تا این خاطرات را در قالب داستان کوتاه بازنویسی کنند.
در بازنویسی این خاطرات سعی شد آن احساس و فضایی که گوینده در آن قرار داشت، بدون تغییر منتقل شود. امید آنکه خداوند متعال از کاستیهای ما چشم پوشد و ما را در سایۀ لطف و رحمت بیپایان خود قرار دهد.
این بهشت، آن بهشت :
گفت: «من در آمریکا زندگی میکنم. چهلوپنج کشور دنیا را دیدهام. شمال هم رفتهام و گیلان شما را دیدهام. جای قشنگی است. در دنیا جایی به این زیبایی ندیدهام؛ مثل بهشت است. شما جای به آن قشنگی را ول کردهاید آمدهاید اینجا؟»
آقا گفت: «ما آن بهشت را با این بهشت عوض کردهایم».
در خانه اگر کَس است :
آنقدر اصرار کرد تا آخر سر، وقت ملاقاتی برای او ترتیب دادم. روز ملاقات نیم ساعت زودتر آمد. چند دقیقهای بیشتر نگذشته بود که بلند شد برود. گفتم: « تشریف داشته باشید، آقا الان کارشان تمام میشود». گفت: «نه، من میروم». خیلی ناراحت شدم که حالا من باید تقاضا کنم تا با آقا دیدار کند! جلوی در که رسید گفت: «فکر کنم شما ناراحت شدید. اما اجازه بدهید دلیل رفتنم را بگویم. راستش من یک خانه خوب دو طبقه دارم. ولی همسرم اصرار دارد که خانه مناسب نیست و باید تغییرش بدهم. آمده بودم از آقا درباره مبالغی که نزدم هست اجازه بگیرم تا آن را صرف بازسازی خانه کنم، اما حالا که زندگی ساده آقا را میبینم اصلاً رویم نمیشود چنین قضیهای را مطرح کنم».
به شیوۀ باران :
برای او که شیوۀ معمولش سکوت و کمگویی بود، «نگاه» میشد کبوتر نامهبر. به تکتک آدمهایی که میآمدند مسجد، نگاه میکرد. با نگاه سلام میداد، دلجویی میکرد. آنهایی را که ته صف و یا کنجی نشسته بودند و چندان به چشم نمیآمدند هم میدید. نیازمندها را رصد میکرد، به اطرافیانش میگفت: آن آقا را میبینید؟ هم او که جلوی در نشسته، این پول را بدهید بهش. یا آن دیگری را میبینید آن گوشه، این هدیه را بدهید ببرد.
ذکرها فرشتهاند :
توی حرم حضرت معصومه سلاماللهعلیها، مشغول نماز و دعا میشدند.
بلند هم که میشدند تا به خانه برگردند، باز هم زیر لب مشغول دعا بودند.
به سلامی یا سر تکان دادنی، به کسانی که اطرافش جمع میشدند
توجه میکردند و آرام از میان آنها، مسیرشان را باز میکردند و راه میرفتند.
دعای صباح و زیارت عاشورا را میشنیدم که زیر لب میخوانَد.
کسی هم اگر سؤالی داشت، پاسخش را میدادند
و از همانجایی که دعا را قطع کرده بودند، ادامهاش را میخواندند.
ردپای سفید :
برف سنگین دیشب همهجا را سفید کرده بود.
فقط یک رد توی کوچه برفی مسجد بود؛
رد همان ماشینی که آقای بهجت را برای نماز میبرد...
مولف : موسسه حفظ و نشر آثار آیت الله بهجت
ناشر : موسسه فرهنگی هنری البهجة