حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی: حماسه اعجاب آور و دلنشين غدير نقطه عطفي در تاريخ اسلام است كه به مذاق عدّه اي گوارا و شيرين و براي برخي ناگوار و تلخ است. امّا براي فرقه ناجيه و پيروان مكتب علوي حجّتي است قاطع كه براي هيچ كس عذري باقي نگذاشت.
اطلاعات کتاب
نام کتاب : |
ظهور ولایت در صحنه غدیر
|
برگرفته از آثار آیت الله جوادی آملی |
نويسنده ، مولف : |
حضرت آیت الله جوادی آملی
|
گرداوري ، مترجم : |
حضرت آیت الله جوادی آملی
|
نشر ، ناشر ، انتشارات : |
اسراء |
تعداد صفحه / قطع و نوع جلد : |
171 صفحه / پالتویی شومیز |
نوبت چاپ و سال چاپ : |
هشتم 1397 |
قيمت پشت جلد کتاب ( تومان ) : |
36000 |
موضوع : |
غدیر خم |
شابک : |
9789645984395 |
تگ ها : |
خرید اینترنتی کتاب ظهور ولایت در صحنه غدیر, حضرت آیت الله جوادی آملی, انتشارات اسراء, کتاب های آیت الله جوادی آملی, اسراء |
|
درباره کتاب
کتاب ظهور ولایت در صحنه غدیر
گزیده کتاب
برترین موهبت الهی به ساحت انسانی، از دیرزمان حرکت خود را آغاز کرده و در طول تاریخ با فراز و نشیبهای فراوان، گذرگاههای سنگین و سهمگین را پشت سر گذاشته است و تبیین هر چه بهتر آن موجب تثبیت ارکان اعتقادی، به خصوص امامت و ولایت می شود. نگاه تفسیری حضرت آیت الله جوادی آملی به آیهٴ اکمال در راستای تحقق این امر است. این کتاب در سه بخش، با مباحثی چون معانی لغات و واژه های آیهٴ اکمال و حقایق تاریخی برای تفسیری روشن از آن، روایات پیرامون حماسهٴ غدیر، نکات و اشکالات پیرامون آیه و...، تدوین شده است.
گزیده ای از کتاب :
بخش یکم: غدیر در قرآن
حماسه اعجاب آور و دلنشین غدیر،(8)نقطه عطفی در تاریخ اسلام است که به مذاق عده ای گوارا و شیرین و برای برخی ناگوار و تلخ است.
ولی برای فرقه ناجیه و پیروان مکتب علوی حجتی است قاطع که برای هیچ کس عذری باقی نگذاشت چنان که حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام) در جواب عذر تراشی های انصار که گفتند: اگر قبل از بیعت با ابوبکر این حرفها را می شنیدیم او را بر علی ترجیح نمی دادیم - فرمود:
و هل ترک ابی یوم غدیر خم لاحد عذرا؟(9)
آیا پدرم، با پدید آوردن حماسه غدیر، عذری برای کسی باقی گذارد؟
در قرآن کریم آیات فراوانی نتیجه و حاصل پدید آمده از این حادثه، یعنی ولایت علی علیه السلام را تایید می کند و آیه کمال از نتایج به دست آمده از این حماسه خبر می دهد.
برای بررسی محتوای آیه، لازم است برخی از واژه های محوری این آیه مورد بحث قرار گیرد:
شرح واژه های آیه
یوم در چهار معنا استعمال شده است.
1- مدت زمانی که از طلوع فجر آغاز و به غروب خورشید ختم می شود. بنابراین معنا، یوم مترادف نهار است و به معنای روز در مقابل شب به کار می رود، مانند: اذ تاتیهم حیتانهم یوم سبتهم شرعا و یوم لا یسبتون لا تاتیهم(10)، فمن کان منکم مریضا او علی سفر فعده من ایام اخر(11).
2 - مجموع شبانه روز، چنان که بر مجموع نمازهایی که در یک شبانه روز خوانده می شود نمازهای یومیه گفته می شود.
3 - عصر، روزگار و برهه ای از زمان، مانند: تلک الایام نداولها بین الناس(12)، الدهر یومان: یوم لک و یوم علیک(13)
4 - مرحله. چنان که درباره خلقت آسمان و زمین فرمود: مجموع آسمان و زمین را در شش مرحله(14) خلق کرد: الذی خلق السموات و الارض فی سته ایام(15) درباره خلقت زمین فرمود: در دو مرحله خلق شد: خلق الارض فی یومین(16)
بیشترین استعمال این واژه در قرآن کریم مربوط به روز قیامت است. سر این که از قیامت، به یوم تعبیر می شود آن است که مرحله دیگری از نظام هستی و مرحله پایانی آن است.
تذکر: این که گفته شد در اینگونه موارد یوم به معنای مرحله می آید، از آن جهت است که:
اولا، در سه معنای قبل، زمان و وقت، ناشی از حرکت است، بدین ترتیب اگر هیچ حرکتی در نظام هستی نباشد، زمان معنا نخواهد داشت.
ثالثا، قبل از خلقت آسمان و زمین حرکتی نبود تا زمان و وقت معنا پیدا کند. از این رو معانی سه گانه قبل نمی تواند مراد باشد.
الف و لام در (الیوم) برای عهد است و اشاره به روز معین و مشخصی دارد که نزد گوینده و شنونده معلوم است. بدین ترتیب واژه (الیوم) به معنای امروز - در مقابل دیروز و فردا - قرار دارد، مانند: (کذالک الیوم تنسی)(17)، (فهو ولیهم الیوم)(18).
زمخشری از برخی نقل کرده که گفته اند: الیوم در آیه محل بحث اشاره به روزی معین است که این آیه در آن روز نازل شد، یعنی عصر عرفه حجه الوداع، که روز جمعه بود ولی اعتقاد خودش این است که به معنای برهه ای از زمان است، نه اشاره به روزی معین. چنان که واژه الان نیز گاهی اشاره به روزگار است(19).
لیکن حق آن است که آیه، اشاره به برهه ای از روزگار دارد که آغاز آن قطعه زمانی، روز نزول این آیه بوده است. از این رو اختصاصی به دوازده یا بیست و چهار ساعت ظرف نزول آیه ندارد.
(الیوم) دوم، که به منظور اهمیت دادن به آن روز بزرگ تکرار شده است نیز، به همین معناست. تعیین آن روز با اهمیت، به صفحات آینده موکول می شود.
اقسام یأس
یاس که در مقابل طمع و امید قرار دارد(20)، در فارسی به ناامیدی ترجمه می شود. امید بر، دو قسم است در نتیجه ناامیدی نیز دو قسم خواهد بود. دو قسم امید عبارت است از:
1 - طمع بهره برداری و بهره مندی از چیزی یا کسی. چنان که قوم صالح به او گفتند: قبل از آنکه ادعای پیامبری کنی امید داشتیم که عنصری مفید برای جامعه ما باشی؛ زیرا آثار نبوغ در تو پیدا بود: قالوا یا صالح قد کنت فینا مرجوا قبل هذا(21) در مقابل این امید یاس و ناامیدی از بهره برداری و بهره مندی قرار دارد.
2- طمع نفوذ در چیزی برای از بین بردن آن. در مقابل این امید، ناامیدی از نفوذ قرار دارد. علی علیه السلام می فرماید: هنگام نفوذ وحی در غار حرا صدای ناله شیطان را شنیدم از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدم این صدا از کیست و برای چیست؟ فرمود: این، ناله شیطان است که از معبود شدن خود ناامید شده است: هذا الشیطان قد ایس من عباده(22)
روشن است که کافران، امیدی به بهره برداری، بهره مندی و استفاده از اسلام نداشتند تا در حادثه ای معین، یعنی زمان نزول این بخش از آیه، ناامید شده باشند، بلکه آنان نیز همانند شیطان، امید و طمع نفوذ در دین داشتند تا بتوانند آن را از بین ببرند؛ انگیزه اصلی آنها از این اقدامات نگه داشتن قدرت و شوکت خود در پناه حفظ آیین و مرام خویش بود ولی امیدشان به یاس مبدل گشته، فهمیدند که راه نفوذ به روی آنها بسته شده و تلاش آنان برای نابودی دین نتیجه ای نخواهد داشت.
دایره طمع کافران
مراد از کافران در جمله (الیوم یئس الذین کفروا) تنها مشرکان مکه یا حجاز نیست، بلکه به علت مطلق بودنش شامل مشرکان، بت پرستان، یهودیان، مسیحیان و... نیز می شود.
مطلبی که در سطور قبل بدان اشاره شد، یعنی تلاش کافران به امید نفوذ در دین به انگیزه نابودی آن، از برخی آیات قرآن کریم نیز استفاده می شود. خدای سبحان اهداف کافران را در محورهای زیر تشریح کرده است:
1- ابتدا تلاش می کردند تا چراغ دین را به طور کلی خاموش کنند و این نهال نو پا را از ریشه بیرون آورند: یریدون ان یطفئوا نور الله بافواههم و یابی الله الا ان یتم نوره ولو کره کافرونهو الذی ارسل رسوله بلهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون(23).
از آنجا که خاموش کردن نور الهی هدف مشترک مشرکان و کافران بود، می فرماید: خدا نورش را کامل می کند و دین خود را بر همه آیین ها و مرام ها
غالب می گرداند، هر چند که کافران و مشرکان را خوش نیاید.
(یریدون) که فعل مضارع است، دلالت بر استمرار می کند و بدین معناست که آنان مدام در صدد خاموش کردن نور الهی هستند. این نور، همان رسالت، نبوت و قرآن کریم است که در معرفی آن فرمود: قد جاءکم من الله نور و کتاب مبین(24)
چون دیدند موفق به ریشه کن ساختن دین و خاموش کردن چراغ آن نشدند تلاش تلاش می کردند تا مسلمانان را از دین و آیین شان برگردانند: لایزالون یقاتلونکم حتی یردوکم عن دینکم ان اسطاعوا(25). هر یک از ماده و هیئت (لایزالون) دلالت بر استمرار می کند. بدین ترتیب مفاد آیه چنین است: تلاش آنان تنها تهاجم فرهنگی نیست، بلکه پیوسته با شما می جنگد تا اگر بتوانند شما را از دینتان بر گردانند.
این تلاش فرهنگی و نظامی اختصاص به مشرکان ندارد، بلکه اهل کتاب نیز در چنین تلاش و کوششی هستند: ود کثیرا من اهل الکتاب لو یردونکم من بعد ایمان کفارا(26)، ودت طائفه من اهل الکتاب لو یضلونکم(27)،لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم(28)
3- بعد از بی ثمر ماندن کوشش هایشان در دو مرحله قبل، تلاش می کردند تا با پیشنهاد گرویدن آیین یهود و نصاری در حقیقت دین بدلی بسازند و حس دین گرایی آنان را این گونه اقناع کنند. از این رو به مردم عوام می گفتند: لن یدخل الجنه الا من کان هودا او نصاری(29)،کونوا هودا او نصاری تهتدوا(30). سران کفر نیز در مقام توصیه به استقامت و پایداری می گفتند: برای حفظ خدایانتان و عبادت آنها صبر و استقامت به خرج دهید: ان امشوا و اصبروا علی ءالهتکم(31).
اگر چه حقد و کینه دشمنان، گاهی به صورت عداوت و دشمنی با مسلمانان بروز می کرد: ان الکافرین کانوا لکم عدوا مبینا(32)لیکن دشمنی اصلی آنان، با خدا و رسولان و سفیران الهی بود: من کان عدوالله و ملائکه و رسله و جبریل و میکال فان الله عدو للکافرین(33) و می خواستند نام آنها نباشد. از این رو در پی تحریف و اضمحلال توحید، نبوت و سرانجام نابود کردن اصل دین بودند.
نتیجه این که کافران در صدد نابودی اصل دین بودند و همواره این آرزو را در سر می پرورانند، لیکن در روزی از روزها که این آیه نازل شد و سرفصل برهه زمانی خاص گردید، این امید به یاس و ناامیدی مبدل گردید.(34)
معنای خشیت و فرق آن با خوف
خشیت همان خوف همراه با مقاومت و خود نگهداری است، یعنی اینکه انسان همراه با هراس و ملاحظه ای که دارد مراقب اعمال خویش باشد و خود نگهداری کند.(35)
هر یک از دو واژه خوف و خشیت در زبان فارسی به ترس ترجمه می شود. از این رو در مسامحات عرفی جای یکدیگر استعمال می گردند. برخی نیز گمان کرده اند که از حیث لغت با یکدیگر ندارند، لیکن حق این است که از حیث لغت با یکدیگر تفاوت دارند؛ زیرا خشیت، همان تاثر قلبی و اعتقاد به تاثیر چیزی است. بدین معنا که انسان، کسی یا چیزی را منشا اثر و مبدا بداند و از هراسان و متاثر گردد، در حالی که خوف، عبارت است از ترتیب اثر عملی و پرهیز از گزند هر عامل مضر، هر چند که با تاثر و اعتقاد قلبی به مضر بودن آن همراه نباشد، مانند هراس انسان از مار و عقرب و خود نگهداری از آن.
انبیا و اولیای الهی چیزی غیر از خدا را منشا اثر نمی دانند. از این رو خشیتی از غیر او ندارند: (یخشونه و لا یخشون احدا الا الله)(36)؛ زیرا می دانند که همه موجودات مجری فرمان خدا بوده، هیج موجودی کاری را بدون امر تکوینی خدا انجام نمی دهد. اما خوف شان اختصاص به خدا ندارد، بلکه از غیر خدا نیز خوف دارند: (اخاف ان یاکله الذئب)(37)، (ففررت منکم لما خفتکم)(38). سرش آن است که ترتیب اثر عملی و گریز از خطر شی ء موذی، منافاتی با توحید ناب ندارد(39). بنابراین، فرق اصلی خوف و خشیت در این است که خشیت همراه با اعتقاد به تاثیر است، در حالی که خوف چنین نیست.
رابطه خشیت و علم
راغب اصفهانی می گوید: خشیت همواره با علم و معرفت همراه است. هرچه علم، بیشتر باشد خشیت نیز بیشتر خواهد بود: (انما یخشی الله من عباده العلموا)(40). امام صادق علیه السلام با استدلال به همین آیه فرمود: خشیت، میراث علم است. کسی که از خشیت محروم می شود، عالم نخواهد بود هر چند که در معارف و علوم، موشکافی هایی داشته باشد: الخشیه میراث العلم... و من حرم الخشیه لا یکون عالما و ان شق الشعر فی متشابهات العلم(41).
در آیه محل بحث، همه مسلمانان دعوت شده اند تا به این صفت انبیا، اولیا و علما متصف گردند. پس برای رسیدن به این مقصود باید در ازدیاد علم و معرفت خویش بکوشند.
مولف : حضرت آیت الله جوادی آملی
ناشر: انتشارات اسراء