مشخصات کتاب طوبای محبت جلد 2 دوم
نام : |
کتاب طوبای محبت جلد 2 دوم |
مجالس حاج میرزا اسماعیل دولابی |
مولف ، نویسنده : |
حاج میرزا اسماعیل دولابی |
هئیت تحریریه طوبای محبت |
انتشارات، نشر : |
طوبای محبت |
تعداد صفحات / سایز و مدل : |
224 / رقعی شومیز |
شابک : |
9789649514222 |
قیمت پشت جلد : |
150,000 تومان |
موضوع : |
اخلاق اسلامی, نکات اخلاقی , مجالس میرزا اسماعیل دولابی |
|
محمد اسماعیل دولابی در روستای دولاب از توابع تهران زاده شد. در جوانی به شغل کشاورزی اشتغال داشت و در عین حال به صورت آزاد به دانشآموزی در جلسات علمای دینی معاصر مانند آیتالله سید محمد شریف شیرازی، آیتالله شاهآبادی، آیتالله تقی بافقی، شیخ غلامعلی قمی و شیخ محمدجواد انصاری پرداخت.
حاج محمد اسماعیل دولابی در محافل خود پیرامون درک متفاوت و فراگیری از دین با تکیه بر مفاهیم محبت و زیبایی بود و این بیان جدید باعث جذب جوانان و قشر تحصیلکرده در جلسات هفتگی وعظ او بود.
آن عارف بزرگ در اشاره اجمالی به سرگذشت سیر عرفانی خویش چنین می فرمود :
در ایام جوانی همراه پدرم به نجف اشرف مشرف شده بودم . در آن زمان به شدت تشنه علوم و معارف دینی بوده و با تمام وجود خواستار این بودم که در نجف بمانم و در حوضه تحصیل کنم ؛ ولی پدرم که مسن بود و جز من پسر دیگری که بتواند در کارها به او کمک کند نداشت ، با ماندنم در نجف موافق نبود.
در حرم امیرالمؤمنین (ع) به حضرت التماس می کردم ترتیبی دهند که در نجف بمانم و درس بخوانم و آن قدر سینه ام را به ضریح حضرت فشار می دادم و می مالیدم که موهای سینه ام کنده و تمام سینه ام زخم شده بود. حالم به گونه ای بود که احتمال نمی دادم به ایران برگردم .
به خود می گفتم یا در نجف می مانم و مشغول تحصیل می شوم و یا اگر مجبور به بازگشت شوم همین جا جان می دهم ،می میرم . با علماء نجف هم که مشکلم را درمیان گذاشتم تا مجوزی برای ماندم در نجف از آنها بگیرم به من گفتند که وظیفه تو این است که رضایت پدرت را تامین کنی و برای کمک به ائ به ایران بازگردی .
در نتیجه نه التماس هایم به حضرت امیر کاری از پیش برد و نه متوسل شدنم به علماء مرا به خواسته ام رساند . تا اینکه با همان حال ملتهب همراه پدرم به کربلا مشرف شدیم . در حرم حضرت اباعبدالله (ع) در بالاسر ضریح حضرت همه چیز حل شد و هرچه را می خواستم به من عنایت کردند ، به طوری که هنگام مراجعت حتی جلوتر از پدرم بدون هرگونه ناراحتی به راه افتادم و به ایران بازگشتم .
هر کس میانه اش با خدایش صفا باشد ، گمشده هایش را پیدا می کند .
وقتی انسان رابطه اش با خدا مکدر است فضای عالم بر او تاریک می شود . اما وقتی رابطه اش با خدا باصفا شد گرد و غبارها می نشیند و فضا آفتابی و لطیف می شود و آنوقت در روح و روانش هر آنچه را که گم کرده پیدا می شود .
اگر خدا را گم کرده ، پیامبر را گم کرده ، امام را گم کرده و حتی اگر خودش را گم کرده ، آنرا پیدا می کند .
باید کدورتها ، طلبکاری هایمان و توقع های بیجایمان را به یک گونه ای حل کنیم . راهش هم همین است که باید با خودمان بنشینیم و به قول معروف سنگ هایمان را با خودمان وا کنیم و خودمان را راضی کنیم که بیاییم و با خدا آشتی کنیم . به شیرینی و گوارایی رضا بدهیم آنچه را خداوند برایمان رقم زده است حال می خواهد در حوزه تکوین باشد یا در حوزه تشریع . اگر اینطوری شد آنوقت است که گمشده های ما پیدا می شود .
وقتی دلت از خدا رضا شود ، غنچه ی دلت می خندد و باز می شود . آن وقت عطر و زیبایی آن آشکار می شود .
شرح استاد : دل مؤمن مانند غنچه می ماند . غنچه در ابتدا سفت و محکم مانند سنگ است، اما بعداً که می شکفد و باز می شود چقدر این برگها لطافت و عطر دل انگیز دارند .
دل مؤمن ابتدائش بسته است ولی وقتی دلش از خدا راضی شد و غصه دار نبود ، هر چند خنده ظاهری باشد که این تبسم تأثیرات مثبت بر روی خودتان و هم بر روی دیگران می گذارد . حالا اگر آن خنده ای که جان آدمی است و در دل انسان است و انسان می فهمد که خدا چه چیزهای بزرگی را به او داده است که تا دیروز نمی دانست ولی امروز در آن باز شد .
دل انسان که خندید یعنی این که غنچه شکفت و عطر آن تمام وجودش را می گیرد .
هر وقت دلت خندید ، دیگر کارت تمام شده و به مقصد رسیده ای . هر وقت باران رحمت آمد و آفتاب محمد (ص) تابید ، خودت را به آن عرضه کن تا گــُلت بشکفد .
شرح استاد : " وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها (شمس/1) سوگند به خورشید و گسترش نور آن "
این خورشید، حضرت رسول مکرم اسلام (ص) می باشد . وقتی باران الهی و خورشید حضرت رسول(ص) تابیدن گرفت و غنچه دلت هم شکفت آنوقت دیگر کم و کسری نداری .
مولف : هئیت تحریریه موسسه فرهنگی طوبای محبت
ناشر : انتشارات محبت